تزریق نگاهی جهانی به جوانان امروز از دالان پوشاک
بهنانه احمدی
همانطورکه میدانیم، «پوشاک» یکی از مهمترین و قدیمیترین نیازهای انسان است که شاید هرروز با شعارهایی مختلف به تعریف خود میپردازد. بهنظرم هنوز نمیتوانیم تعریف جامعی از پوشاک بدهیم؛ چون علایق و سلایق مردم هرثانیه درحالتغییر است. فرهنگ و تمدن، دستخوش نگاه مختلف مردم در سالیان دراز شده؛ به هرچیزیکه بتواند منجر به تولید مفهومی جدید شود از ورودیهای مختلف ذهنی نظیرِ نژادپرستی، تعصبات دینی، نگاههای فردی یا نگاه جنسیتی و ...؛ ازاینرو، باید بدانیم تعریف پوشاک در همین ساعت با تعریف پوشاک در روز بعد شاید کاملاً متفاوت باشد. در اینجا وظیفه ما تکیهبر به تعریف و مفهوم کلی پوشاک است؛ و نیز نگاهی به رویدادهایی که ممکن است از دل اینمقوله در آینده بروز کند. کاملاً واضح میتوانم بگویم آیندهپژوهی و آیندهنگری، یکی از وظایف اصلی طراحان امروزیست که متأسفانه اینروند در کشور ما بسیارضعیف عمل میکند و بعضاً «بیکار» است. تعریفی که از آیندهپژوهی دارد، صرفاً نگاهی تکراریست نسبت به آنچه خارجازایران درجریان است. بهجرئت میتوانم عبارت «نشخوار هنری» را در مقام یک منتقد سرسخت بهکار ببرم. طراحان ما دراینبخش حرف خاصی برای گفتن ندارند. درصد ریسکپذیری پائین است و ترجیح میدهند بهجای تغییر مفهوم یک عبارت، فقط جای کلمات را تغییر دهند. با گذر از اینموضوع باید بگویم وظیفه طراحان لباس، شناخت ابعاد مختلف پوشاک در همه اعصار نیست؛ اما شناخت تاریخچه کلی لباس، امری بدیهی و روشن است که میتواند دریچهای نو با اهرمی تاریخی به طراحان لباس بدهد. میتواند منابع الهام از هرآنچه در طبیعت میتوان دید و یافت، بدهد و سیر تحول پوشاک را در نگاه اینافراد از پیمودن مسیری تکراری و متأسفانه تجاری بهسمت ارائه مفهومی جامع از پوشاک که به بالندگی بشری منجر شود، سوق دهد. درک و شناخت نیازمندیهای بشری در دنیای امروزی از نگاه تیزبینانه طراحان لباس میتواند بهنوعی برگ برنده تلقی شود؛ چراکه ناآگاهی طراحان لباس از زوایای مختلف سرشت انسان، بایدها و نبایدها، وظایف و مسئولیتها؛ چه درقبالخود و چه در قبال دنیایی که در آن زندگی میکنند، میتواند در چگونگی تنیدن تاروپود اساسی فلسفه پوشاک نقش داشته باشد. نگاه تکبعدی و تجاری مردم دنیا در صنعت پوشاک، ابعاد معنوی این نیاز انسانی را در سایه قرار داده، رقابتی بدون مقصد و بدون خط پایان درانتظار افرادیست که هرروز به جمع تولیدگران و فعالان اینحوزه اضافه میشوند. دراینبین، نقش طراح و تولیدکننده بهصورت موازی یا کاملاً متضاد میتواند در اشاعه فرهنگ خرید و دامننزدن به مفاهیمی نظیرِ مصرفگرایی و ... تأثیرگذار باشد. بهنظرم درک مفاهیم عمیق علوم انسانی مانند روانشناسی و جامعهشناسی، از ضروریات و بدیهیات این صنعت بهشمار میرود. طراح لباس علاوهبراینکه باید ازلحاظ روانشناختی تمام اصول را درنظر گیرد، باید نقش جامعه را نیز درمواجههبا هرنوع واکنش تحلیل کند و به آنالیز و دستهبندی خروجیها بپردازد تا بتواند دراینراستا کارهای بهتری عرضه کند. شناخت علایق و روحیات نسل جوان که همگام با موج جهانی درحالحرکتاند، از وظایف اصلی طراحان لباس بهشمار میرود. امروزه بهسختی میتوان جوانان را متقاعد کرد چطور از الگویی درست بهره ببرند. متأسفانه نبود خلاقیت در آثار طراحان ایرانی مزیدبرعلت شده. واقعاً چاره چیست و اشتباه از کجا بوده؟ یکی از بزرگترین عوامل تعیینکننده دراینناهنجاری، سوءمدیریت ارگانهای مرتبط با حوزه پوشاک است؛ همچنین بهروزنشدن اساتید سنتی که هرچند وجودشان دراینعرصه حیاتیست، منتها نبود میل و رغبت به همکاری با طراحان جوان که درک درستی از ذائقه جوانان امروزی دارند، بهنوعی حکایت از نبود حمایتیست که میتواند باشد و باعث شکوفایی این صنعت در شاخههای مختلف شود. از موارد دیگری که میتوانم به آنها اشاره کنم:
ریسکپذیرنبودن تولیدکنندگان داخلی به تهیه ملزوماتی که میتواند تغییراتی در سیکل تکراری پوشاک در کشور ما ایجاد کند. بعضاً تولیدکنندگان ملزومات در کشور ما کپیبردارند یا واردکنندگانی ناشی؛ آنهم بیدرنظرگرفتن سطح کیفی محصولاتی که به تجارت آنها مشغولاند؛ بیدرنظرگرفتن استانداردهای جهانی. کوتاهی سازمانهای دولتی؛ ازجمله گمرک و ... دراینبین مطرح میشود که در بخش دیگری به آن میپردازیم.
نبود حمایت از قشر خلاق و توانمندی که میتوانند دراینبخش حرفهای زیادی برای گفتن داشته باشند.
نبود انگیزه مناسب برای توجیه طرحهای جدید ازطریق آزمونوخطا؛ چه ازطرف افراد و چه ازطرف ارگانهای حامی یا مردمنهاد.
وجود رشتههای محدود زیرمجموعه رشته طراحی پارچه و لباس درمقایسهبا دروس و سرفصلهای متنوعی که در کالجهای مختلف در سراسر دنیا درجریان است.
نبود حمایت از قشر مبتکر و مخترع در صنعت پوشاک و نبود بودجه کافی برای اجراییکردن طرحهای متفاوت که میتواند انقلابی در صنعت پوشاک بهوجود آورد.