تیتر خبرهای این صفحه

آرزو مهم‌تر است یا هدف؟

دکتر علی‌اصغر شاملو؛ روانشناس

بیشتر افرادی‌که مغزشان آسیب جدی می‌بیند، در‌رابطه‌با مدیریت احساساتشان و همچنین در توانایی تصمیم‌گیری‌شان دچار مشکل می‌شوند. دیوید هیوم (فیلسوف معروف اسکاتلندی در قرن 17 میلادی) استدلال کرد که نمی‌توان یک «باید» را از «هست» استخراج کرد؛ یعنی نمی‌توان از واقعیت‌های صرف استنباط کرد یا نتیجه‌گیری اخلاقی کرد و در‌نتیجه، همه اصول اخلاقی مبتنی‌بر احساسات هستند. انسان نتیجه یک آرزوی احساسی‌ست و ما نمی‌توانیم زمانی را به یاد بیاوریم که بدون آن وجود داشته‌ایم. گاهی ما آن‌قدر به آرزو و احساساتمان عادت می‌کنیم که از خواسته‌های هدفمند خودآگاه نمی‌شویم. نباید فراموش کنیم که آرزوها فقط زمانی نقش مثبت در زندگی ما بازی می‌کنند که در روند تصمیم‌گیری‌های ما مؤثر واقع شوند. زندگی بدون آرزو بسیار سخت است. ما برای ادامه زندگی نیاز به انگیزه و چیزی به‌عنوان آرزو و خواسته داریم که این برای هر کس گوناگون است. به‌عبارت‌دیگر؛ اگر چیزی (آرزو) نداشته باشیم که منتظر آن باشیم، آنگاه بیشتر شبیه به ربات می‌شویم و تنها چیزی که لازم داریم، فشار بر یک دکمه است. نکته قابل‌توجه‌ این‌است‌که بین شما که آرزوهایی دارید ولی به آن‌ها نمی‌رسید و کسی که هیچ آرزویی ندارد تفاوت بسیار وجود دارد. زمانی‌که همه خواسته‌های ما برآورده شد، برای چه باید کوشش و تلاش کنیم؟ معنای زندگی، تکرار مکررات است و این پرسمانی‌ست که از روز پیدایش آدمی وجود داشته و همچنان وجود دارد و در آینده نیز مورد پرسش خواهد بود. درواقع در همین تکرار و مکررات روزانه است که آرزوها و خواسته‌ها و اهداف ما شکل می‌گیرند. گمان کنید دختر یا پسر‌بچه‌ای که بدون هیچ تلاش و کوششی و بدون هیچ شکیبایی، هرچه خواسته برایش فراهم شده است، اگر این دختر یا پسر‌بچه در مسیر زندگی‌اش همچنان همه خواسته‌ها و آرزوهایش برآورده شود، برای او آرزو دیگر معنایی نخواهد داشت؛ چراکه خواسته‌ها و آرزوهایش پیش از اینکه به هدف تبدیل شوند، به‌وسیله مادر و پدرش برآورده شده است؛ درصورتی‌که درست این‌است‌که فرزند ما بیاموزد که هم آرزو کند و هم برای رسیدن به آرزوها و خواسته‌هایش سعی و کوشش داشته باشد؛ و درعین‌حال کمی هم صبر کند.
آرزو در فرهنگ عمید به‌معنای چشمداشت، آرمان، خواهش، درخواست، کام، هوس، اشتها و تمایل و اما در فرهنگ معین به‌معنای خواهش، کام، امید، چشمداشت و شوق و اشتیاق تعریف شده است و در همین دو فرهنگ یعنی عمید هدف چنین تعریف شده است: غرض، مقصود، نشانه تیر و در فرهنگ معین هدف را نشانه، غرض، نشانه تیر گفته‌اند. زمانی‌که به دو تعریف هدف و آرزو نگاه می‌کنیم؛ می‌‌بینیم که در هر دو فرهنگ، آرزو به‌عنوان نوعی اشتها و تمایل و آرمان آمده؛ البته بدون کوشش و تلاش برای رسیدن به آن؛‌ ولی در تعریف هدف، در هر دو لغت‌نامه به غرض‌ورزی و قصد یعنی نوعی کوشش برای رسیدن به آن اشاره شده است. به‌گفته دیگر؛ آرزو نوعی خواسته و تمایل قلبی و ذهنی‌ست؛ درصورتی‌که هدف کوششی برای رسیدن به خواسته است. کوتاه‌سخن! آدمی به آرزوهایش نمی‌رسد؛ بلکه به هدفش می‌رسد. برادران رایت آرزو نداشتند که پرواز کنند؛ بلکه هدفشان از کوشش برای ساختن هواپیما، پرواز کردن بود. درنتیجه ما باید برای رسیدن به مقصد نهایی‌مان آرزو را به هدفمان تبدیل کنیم و با پشتکار و کوشش نشان دهیم که به‌سوی هدف نهایی گام برمی‌داریم. آن زمان رسیدن به سرمنزل مقصود، حتمی‌ست. فرزندان ما تا پیش از پایان دوران بلوغ برای رسیدن به آرزوهایشان بسیار خیال‌پردازی و تخیل می‌کنند که این‌کار برای تندرستی روان و فیزیک آن‌ها بسیار لازم و با اهمیت است. سپس به کمک خانواده، جامعه و با کوشش خود باید به‌تدریج از حالت آرزو بیرون بیایند و هدفمند به جلو گام بردارند. فرض کنید که دانش‌آموز کلاس ششم دبستان آرزو کند که می‌خواهد مثلاً وکیل شود. هر‌روز خودش را در لباس وکیل، در دادگاه و دفاع از مراجع و درآمد خوب به تصویر می‌کشد. در‌این‌مورد با خانواده‌اش هم همواره گفت‌وگو می‌کند؛ اما از دل این خیال‌پردازی‌ها و گفت‌وگو‌ها او وکیل نخواهد شد؛ چرا‌که هیچ تلاش، کوشش و پشتکاری برای به واقعیت تبدیل‌کردن این آرزو از او دیده نشده است. حال تصور کنید که همین دانش‌آموز برای خودش هدف می‌گذارد که باید وکیل شود؛ آن زمان مطالعه‌اش را در‌این‌راستا بیشتر می‌کند؛ کمتر تفریح می‌کند و خودش را به‌تدریج آماده کنکور می‌کند؛ در‌آن‌صورت احتمال اینکه او بتواند وارد دانشگاه شود و رشته حقوق بخواند و سپس وکیل شود، بسیار شدنی‌تر از زمانی‌ست‌ که او هیچ کوششی نمی‌کند و فقط آرزوی وکیل شدن دارد. تقریباً همه آدم‌هایی که در شرایط نرمال عرفی زندگی می‌کنند، اگر آرزوهایشان تبدیل به هدفشان شود، حتماً موفق می‌شوند. یکی‌دیگر از ویژگی‌هایی که هدف را از آرزو متفاوت می‌کند، شدنی‌بودن آن است. در‌رابطه‌با آرزو، پرسمان به‌گونه‌ای‌ست‌که شما می‌توانید هرچقدر دلتان خواست آرزو کنید؛ بدون اینکه هزینه‌ای برای شما داشته باشد و حتی می‌توانید در خیال خود آروزهایی کنید که برای آدمی ناشدنی باشد؛ ولی هدف باید حتماً واقعی و شدنی باشد و برایش کوشش کنید و‌گرنه به هدفتان نخواهید رسید. به‌گفته دیگر؛ هر زمان که می‌خواهید به هدفتان برسید، از پوسته آرزو باید خارج شوید. حال ببینیم چه کسانی اصلاً آرزو ندارند؟ در بیشتر موارد برای یک‌سری از خواسته‌هایمان آرزوهایی داریم. برای نمونه؛ ای‌کاش می‌توانستیم پول بیشتری داشته باشیم. ای‌کاش می‌توانستیم ظاهر بهتری داشته باشیم. ای‌کاش می‌توانستیم موقعیت شغلی بهتری داشته باشیم و ... در اینجا به شما پیشنهاد می‌شود که به فرزندانتان کمک کنید پس از پایان دوران بلوغ، به‌تدریج واژه «آرزو» را از دایره گنجینه لغات خود پاک کنند و به‌جایش، آن‌را با واژه «هدفمند بودن» جایگزین کند؛ بنابراین به‌جای آرزو کردن برای چیزهایی که در زندگی می‌خواهد، تصمیم بگیرد که هدفمندانه به‌‌سوی آن خواسته گام بردارند. این ممکن است برای گروهی از افراد یک بازی ساده با واژه‌ها به‌نظر برسد؛ اما در‌واقع تفاوت قابل‌توجهی بین تصمیم‌گیری کاملاً هدفمندانه و ایجاد آرزوها وجود دارد. هر زمان که هدف در میان باشد، انگیزه قوی‌تری برای دستیابی به آن وجود خواهد داشت. برای تبدیل آرزو به هدف می‌توان گام‌های زیر را برداشت: 1. آنچه را که در زندگی آرزو می‌کنید (شغل، سلامت، امور مالی، روابط و ...) مشخص کنید. 2. سپس برای خودتان تعیین کنید که کدام‌یک از آرزوهای گفته‌شده در بالا برایتان می‌توانند هدف شوند. 3. در پایان تصمیم بگیرید که چه گام‌هایی باید بردارید تا آرزوی به هدف تبدیل‌شده‌تان به‌سوی واقع‌شدن حرکت کند.
در بسیاری‌ازموارد می‌توانید تصمیماتتان را به نزدیکانتان بگویید؛ چرا‌که این گفتن شما به دیگران برایتان یک تعهد نانوشته می‌آورد و می‌تواند همیشه به شما یاد‌آوردی کند که «فراموش نکن که تصمیم هدفمندانه گرفته‌ای» پس باید برایش کوشش کنید. این دگرگونی در اندیشه ما به‌خوبی بر رفتار و احساس ما تأثیر می‌گذارد و کمک زیادی به ما می‌کند که به‌سوی پیمانی که با خودمان بسته‌ایم یعنی «به‌سوی هدفمان گام برداریم» با پشتکار حرکت کنیم.

ارسال دیدگاه شما

هفته‌نامه در یک نگاه
ویژه نامه
بالای صفحه