آیا «من»، «خودم» را میشناسم؟
دکتر علیاصغر شاملو؛ روانشناس
در این نوشته درباره اینکه خودشناسی چیست و چرا باید خودمان را بشناسیم و چه مزایایی برای ما دارد، صحبت خواهیم کرد؛ و پاسخ خواهیم داد به اینکه خودشناسی چه اهمیتی در زندگی ما دارد و چگونه به آن خواهیم رسید. در دنیای امروز، همواره بهشکلهای گوناگون دربرابر دشواریهایی فراوان قرار میگیریم که باید بهشکلیدرست با آنها برخورد کنیم تا به شادی، تندرستی و موفقیت در زندگی برسیم. اینروزها بسیاری از مردم از خودشناسی سخن میگویند و بیشتراوقات به یکدیگر میگویند که مثلاً تو «خودت را نمیشناسی» یا برو «خودت را بهتر بشناس»؛ اما در واقع تعریف مشخص و روشنی از خودشناسی داده نمیشود. اگر از دید «زیگموند فروید» که بهعنوان پدر روانشناسی معروف است، به خودشناسی نگاه کنیم، به باور او، این خود آگاه و ناخودآگاه است که به کوه یخ تشبیه میشود؛ بهگونهای که اگر به یک کوه یخ نگاه کنیم، قله آن را میبینیم اما دهبرابر این قله، زیر آب قرار دارد و بهراحتی قابلدیدن نیست. بخش بیرونی کوه یخ ضمیر خودآگاه و بیشتر بخش کوه که زیر آب است، ضمیر ناخوآگاه ماست. زمانیکه گفتوگو بر سر ضمیر ناخودآگاه است، معنایش ایناستکه ما به آن قسمت کمتر توجه میکنیم و از کودکی، مادر و پدرمان به ما نیاموختهاند که باید به این بخش از وجودمان هم اهمیت بدهیم؛ درنتیجه در جوانی و میانسالی و بعدازآن ما توانایی رسیدن به ناخودآگاه را بهسادگی نخواهیم داشت؛ ازاینرو بسیاری از احساسات، عواطف، هیجانات، خواستهها، تمایلات، رفتارها و گفتار ما ریشه در همین ضمیر ناخوآگاهمان دارد و شناخت این بخش از کوه یخ وجود ما، بدون کمک یک روانشناس بسیار دشوار است. بااینحال ما چندین پیشنهاد ارائه میدهیم که میتواند کمی راه را برای شناخت خود هموار کند. خودشناسی عبارت است از: آگاهی از چرایی احساس، گفتار، رفتار، باورها و اندیشه ما؛ اما اینکه چگونه به این آگاهی میرسیم، مستلزم طیکردن راهی بسیار سنگلاخی و رنجآور است؛ چراکه خودشناسی یعنی رفتن مسیری به گذشته، دیدن چگونگی رشد شخصیت، دیدن واقعی تواناییهای و ویژگیهای امروزمان و اینکه این صفات و تواناییها و قابلیتها، همچنین نقاط ضعف و نقاط مثبت ما از کجا سرچشمه میگیرند. اگر به این شناخت برسیم، آنزمان خواهیم دید که مثلاً چرا یک ازدواج نادرست کردهام. چرا طلاق اشتباه گرفتهام. چرا این یا آن تصمیم را گرفتهام. چرا دائم حرص میخورم. چرا افسرده هستم. چرا همیشه ناراضی و طلبکار هستم. چرا از دست دیگران دلخور و پرتوقع هستم و صدها چرای دیگر که پاسخش را میتوان در خودشناسی پیدا کرد. اما سوال اسایس ایناستکه چرا باید خودمان را بشناسیم و خودشناسی چه مزایایی برای ما خواهد داشت؟
خلاصه پاسخ چنین است: خودشناسی به ما کمک میکند تا 1. تصمیمات درستتر بگیریم. 2. به شناخت بهتر از توانائیها و نقاط ضعف خود برسیم که برای رسیدن به هدفمان کمک مؤثری به ما میکنند 3. شادتر و با خلقوخوی بهتری زندگی کنیم. 4. بتوانیم نتایج احساسات و افکار و رفتار و گفتار خودمان را پیشبینی و مدیریت کنیم. 5. تحمل و پذیرش دیگران و رفتار آنها برایمان امکانپذیر شود و اگر رفتار نادرستی از فردی سر زد، آن را شخصی نگیریم. 6. خودمان را بشناسیم؛ چراکه تازمانیکه خودمان را نشناخته باشیم، توانایی شناخت دیگران را نخواهیم داشت. 7. توانایی برخورد درست با اضطراب و هیجان ناشی از پیشامدهای زندگی در ما افزایش پیدا کند؛ چراکه آنزمان هم خودمان را میشناسیم و هم به حوادث بیرونی واقعبینانه نگاه میکنیم.
درواقع؛ برای موفقشدن در زندگی نیاز به سلاحی داریم بهنام خودشناسی که بدون داشتن و استفاده از آن در زندگی، موفقیت و تندرستی ما با مانع روبهرو میشود. این دشواریها به دو گروه تقسیم میشوند.
گروه اول؛ شناخت احساسات، هیجانات، توانائیها، قابلیتها و خواستههای ما هستند و بهگفته دیگر، مستقیماً به خود ما گره خوردهاند. گروه دوم؛ چگونگی حل پرسمانهای گوناگونیست که جامعه در برابر ما میگذارد و باید آنها را برای ادامه زندگی از سر راه خود برداریم. گروه اول مربوط به شناخت درست ما از خودمان است؛ به سخن دیگر، ما باید بدانیم که انگیزه و چرایی این یا آن رفتار و احساس و گفتار ما در کجاست. در بیشتر موارد ما ویژگیهای خودمان را نمیشناسیم و از قابلیتهای خودمان آگاهی نداریم؛ ما باید بدانیم که «که» هستیم، «چه» هستیم و چرا این یا آن هیجان را داریم و چرا این حس و احساس را داریم و چرا این رفتار و یا آن رفتار را انجام دادهایم؟ باید بدانیم که این اندیشه هماکنونی من از کجا میآید و ریشه در کجا دارد و اینکه چگونه از موقعیت احساسی و عاطفی بدی که درحالحاضر با آن درگیریم، میتوانیم بیرون بیاییم.
اما درنتیجه نشناختن خود، در برخورد با دشواریهای گروه دوم، دو حالت برایمان پیش میآید؛ یا از حل و برطرفکردن آنها ناتوان میشویم یا برای حل آنها مجبور میشویم که هزینه بسیارگزافی را پرداخت کنیم. همانگونه که گفتهشد؛ رسیدن به خودشناسی کار ساده و بیدردسری نیست؛ چراکه در آن، نیاز به بازنگری صادقانه و بیرحمانه گذشته خود داریم که این مهم بدون کمک یک روانشناس، خیلی موفقیتآمیز نخواهد بود. درهرحال چندین تمرین در زیر ارائه میشود که می تواند به شما کمک کوچکی کند تا بتوانید گامهای اولیه رسیدن به خودشناسی را درست و محکم بردارید.
1. بیرحمانه و صادقانه ولی مصمم و بهگونهای انتقادی با خود و احساسات و رفتارها و تصمیمات خود برخورد کنیم!
2. به احساسات و رفتار خود توجه کنیم و کوشش کنیم آنهایی که ما را آزار میدهند بشناسیم و با آنها برخورد درست کنیم.
3. نقاط ضعف و قوت خود را شناسایی کنیم و بهویژه روی نقاط ضعفمان تمرکز کنیم.
4. بهدنبال این بگردیم که چرا و کدام رفتار و گفتار دیگران، ما را آزار میدهد!
5. بهدنبال حرف دیگران نباشیم؛ ولی اگر درباره خودمان چیزی شنیدیم و آن گفته درست بود، پس به ما ایراد وارد است؛ بهتر است که گوش کنیم و کوشش کنیم آن ایراد را برطرف کنیم نه اینکه جبهه بگیریم؛ ولی اگر شیندههای ما «واقعا» درست نیستند، هیچگونه توجهی به آنها نباید کرد!
6. هرروز رفتار، احساس و گفتار و نتایج کارهایتان را با نتایج روز پیش خودمقایسه کنیم؛ چراکه اینگونه، متوجه نادرستیها و کاستیها درکارهایمان خواهیم شد!