نگاهی متفاوت به «دعوت»؛ فیلمی درباره سقطجنین، تولد و زندگی
احمد محمدتبریزی
سینمای اجتماعی ایران بهلحاظ مضمون، بیشتر حول محور سوژههای تکراری و گاه نخنماشدهای مثل عشق، خیانت، وصال و جدایی چرخیده است و کارگردانها از دیگر موضوعات مهم اجتماعی غافل ماندهاند و هر زمان کارگردانی سراغ این سوژهها رفته، بازخوردهای جالبی از مردم و اهالی هنر گرفته است. جالب اینجاست یکی از کارگردانانی که یکی از متفاوتترین فیلمهای اجتماعی معاصر ایران را بهروی پرده سینما برد، بیشتر فعالیتهای سینماییاش در حوزهای دیگر رقم خورده است. کارگردانی که تا پیش از ساختن فیلمی با موضوع جنجالبرانگیز سقطجنین، «آژانس شیشهای»، «از کرخه تا راین» و «بوی پیراهن یوسف» ساخته بود، با فیلمی بهنام «دعوت» در سال ۱۳۸۷ حرفوحدیثهای زیادی بهراه انداخت. ابراهیم حاتمیکیا که همه او را بهواسطه فیلمهای دفاع مقدسی میشناسند، ناگهان با «دعوت» و داستان اپیزودیکش در ملامت سقطجنین، باعث تعجب همگانی شد. فیلم در زمان خودش سروصدای زیادی بهراه انداخت. هم موضوع حساس فیلم و هم اینکه چرا کارگردانی چون حاتمیکیا چنین فیلمی را ساخته، حواشی زیادی برای فیلم درست کرد. پیش از «دعوت»، رسول صدرعاملی با «من ترانه ۱۵ سال دارم» و رسول ملاقلیپور با «میم مثل مادر» سقطجنین را دستمایه موضوع فیلمشان قرار داده بودند. نکته قابلتأمل اینکه کارگردانهای نسل قدیم سینما دغدغه چنین موضوعات اجتماعی را دارند و دربارهاش فیلم میسازند و نسل جوانترها روی خوشی به چنین سوژههایی نشان نمیدهند. البته شاید بتوان دلیل اینامر را جسارت قدیمیترها در پرداخت مسائل حساس اجتماعی دانست. نوع نگاه جامعهشناسانه و پرداخت درست و معقول این کارگردانها، نتیجه نهایی کارشان را بهتر میکند؛ طوریکه در هرسه اثر، با آثاری درست، منطقی و بهدوراز شعارزدگی روبهرو بودیم. شاید کارگردانان نسل جدید هنوز جسارت بیرونآمدن از دایره روابط عاشقانه را ندارند و نگاهشان برای پرداخت به دیگر موضوعات هنوز پخته و کامل نشده است.
ابراهیم حاتمیکیا فیلمنامه «دعوت» را همراه یک نویسنده و نمایشنامهنویس زن بهنام چیستا یثربی نوشت تا فیلمش تنها ازمنظر مردانه روایت نشود و این، درایت و تیزهوشی کارگردان را نشان میدهد. برای نوشتن موضوعی از جنس زنان، باید با نگاهی زنانه به آن نگاه؛ و احساس و عواطف یک زن را هم در آن وارد کرد. یثربی دلیل انتخابش توسط حاتمیکیا را اینگونه عنوان کرد: «من داستانهای متعددی با موضوع سقطجنین نوشتهام و در چند روزنامه بارها مطالبی از من درباره سقطجنین با رویکرد روانشناسانه چاپ شده بود. بهنظر میرسد که وجود اینکارها در کارنامهام موجب شد تا حاتمیکیا مرا بهعنوان نویسنده این فیلم انتخاب کند. بااینکه درباره سقطجنین بسیار نوشته بودم؛ اما وقتی به دفتر آقای حاتمیکیا دعوت شدم، موضوع نگارش داستانهایی با موضوع سقطجنین ازسوی ایشان مطرح شد. او از من خواست هفت داستان ۵۰صفحهای با موضوع سقطجنین بنویسم و طرحها و تحقیقاتی را دراختیارم قرار داد. درمورد طرحها صحبت کردیم و پس از گفتوگوهای ۴۵روزه اغلب اینطرحها تغییر کرد و ازآنجاکه خودم ۱۴سال با بسیاری از زنانیکه سقطجنین کرده بودند، ارتباط داشتم، نیازی هم به مطالعه تحقیقاتی که دراختیارم قرار گرفته بود، ندیدم و درنهایت، شروع به نگارش قصه هفت زنی کردم که قصد داشتند فرزند خود را سقط کنند. این هفت زن از اقشار مختلف اجتماع بودند و هریک در موقعیتی قرار داشتند که باید برای حفظ یا سقطجنین خود تصمیم میگرفتند. وقتی داستانهای ۵۰صفحهای من تکمیل شد، حاتمیکیا عنوان کرد که هریکازاینها باید تبدیل به فیلمنامهای ۱۵دقیقهای شود تا مجموع آن در قالب یک فیلم سینمایی بگنجد». یثربی نگاه درست ابراهیم حاتمیکیا دراینفیلم را ستود و گفت: «حاتمیکیا این فیلم را در تکریم ذات انسان ساخت. خداوند در قرآن میفرماید فرزندان خود را از ترس فقر سقط نکنید، خدا روزی آنها را میرساند. اگر بخواهیم دعوت را غیرواقعگرایانه بنامیم، بهاعتقاد من همه فیلمها چنین هستند و در آنها واقعیت خدشهدار میشود. باید توجه کنیم چطور حاتمیکیا که سالها در سینمای جنگ فیلم ساخته، سراغ چنین موضوعی میرود. او این فیلم را ساخته تا نشان دهد که میتوان راهی جز سقط انتخاب کرد. هرچند در فیلم چندان فرصت ارائه راهحلها برای حفظ فرزندان نبوده؛ اما حاتمیکیا تلاش کرده نشان دهد میتوان راههایی تازه یافت».
حاتمیکیا نیز در روزهای اکران فیلمش درباره دلایلی که او را بهسمت ساختن «دعوت» کشاند، گفت: «از اوایل ۸۶ سقطجنین، موضوعی شد که تصمیم گرفتم بر روی آنکار کنم. ابتدا تصورمان اینبودکه در جامعه نرم، ضدِسقط است؛ متأسفانه پس از تحقیقات اولیه مشاهده کردیم که قضیه برعکس است و شکل کاملاً غمانگیزی درباره سقط مطرح است. بهتعبیری در تمام اقشار جامعه، قبح اینموضوع شکسته است. موضوع سقطجنین موافقان و مخالفان خود را دارد. مسائلی که دراینزمینه در سطح دنیا مطرح میشود، نشاندهنده آناستکه برای اینموضوع خیلی راهحل واضحی وجود ندارد. بیشتر منیت شخصی انسان که دراینموضوع درحالرخدادن است، مرا بهسمت این سوژه کشاند. با ساخت این فیلم نمیخواستم کسانیکه دنبال سقطجنین هستند را قانع کنم. تمام اصرار فیلم دعوت، ایجاد یک ترمز کوتاه بود که کمی تأمل کنیم و اینقدر راحت تصمیم نگیریم. واقعیت اینکه تصمیمگرفتنها بهراحتی دارد در جامعه رخ میدهد؛ یعنی بهراحتی برای سقطکردن تصمیم گرفته میشود. من تنها کاریکه بهعنوان فیلمساز دراینشرایط توانستم انجام دهم این بود غروری که در انسان درحالرخدادن است و بدون هیچ استدلال و حسابکتابی برای موهبت الهی تصمیم میگیرد را به تأمل بگذارم. من دراینزمینه به شرع و قانون کاری نداشتم. فقط میخواستم احساس شخصی و انسانی را مطرح کنم و بهسرعت این اتفاق، یک نیش ترمزی بزنم».
پس از تمام حرفوحدیثها «دعوت» در سال ۱۳۸۷ اکران شد. مسائل پیشآمده قبل از اکران و نام کارگردانی همچون حاتمیکیا همه را برای دیدن فیلم کنجکاو کرده بود. در زمان اکران استقبال خوبی از فیلم شد. «دعوت» در مدت اکرانش میلیاردی شد و بیش از یکمیلیوننفر را به سینما کشاند. «دعوت» فیلمی پنج اپیزودیست که هر اپیزود، داستان جداگانهای دارد و با شخصیتهای مستقل داستان مخصوصبهخود را روایت میکند. در هر اپیزود، با داستان و سرنوشت تازهای مواجه میشویم و میبینیم آدمها در شرایط مواجهه با «دعوت یک انسان جدید به این دنیا» چه واکنشی از خود نشان میدهند.
اپیزود اول
شیدا بازیگریست که بنا به شغلش نمیخواهد بچهدار شود. وقتی خبر بچهدارشدن او را پزشکش سر صحنه به او میگوید، او با صدایی لرزان این حقیقت را باور نمیکند. شیدا با همین بهت و شوک موضوع را به همسرش میگوید و واکنش مثبت شوهرش که عاشق بچه است را میبیند. دیالوگ شوهر شیدا در همان ابتدای فیلم بهخوبی گویای تفاوت دو طرز نگاه زوج است: «آخه این چه حرفهایه که با مادرشدن مشکل داره؟!» تضادهای این زوج آشکار میشود. زن برای تثبیت جایگاهش، بچه نمیخواهد و مرد حاضر است تاوان بچهدارشدن (هرچیزیکه باشد) را بدهد. زن حرفش را به کرسی مینشاند و برای سقطکردن بچه، پزشک مطمئنی مییابد. شوهر که در جریان کارهای همسرش است، با حضورش در مطب، اجازه سقطجنین را نمیدهد. زن با بارداری، وارد چالشی جدی در زندگی و شغلش شده. نمیخواهد کسی از اینموضوع مطلع شود و آنرا از همکارانش کتمان میکند. زن، حالا یک همراه همیشگی پیدا کرده که هرجا میرود، حسش میکند، ضربان قبلش را میشنود و با آن زندگی میکند. او طی حادثهای در روز فیلمبرداری، تنها به یکچیز فکر میکند؛ نجات فرزندش.
اپیزود دوم
زوجی از سطحپائین جامعه متوجه مثبتبودن آزمایش حاملگی زن خانواده میشوند؛ اما شنیدن این خبر، جای خوشحالی، موجی از ناراحتی را به درون زندگی دونفرهشان میپاشد. وضع بد معیشت این زوج آنها را از بچهدارشدن میترساند. در روز سقط، زن باردار با زن میانسالی آشنا میشود که خواهان خرید بچه است! زن باید تا بهدنیاآمدن بچه در خانه زن میانسال زندگی کند. این زوج حالا در دوگانگی قرار گرفتهاند. هرروز که میگذرد، شوقِ داشتن بچه، در دلشان نور امید را زنده میکند و ازطرفی، نگران خرجومخارج داشتن یک فرزند هستند. آنها سر دوراهی قرار گرفتهاند و سرگردان در مسیر نامعلومی بهدنبال تصمیم درست میگردند. وقتی تصویر سونوگرافی پسرشان را میبینند، دیگر هیچی از دنیا نمیخواهند؛ ولی زن خریدار، مانع از کاملشدن این خوشحالی میشود. در آخر، زن با کمک شوهر از خانه زن خریدار فرار میکند. زن میانسال خوشحال از اینکه نگذاشته آنروز عمل سقطجنین انجام شود؛ میگوید: «من توانستم یک فرشته دیگر را روی زمین نگه دارم».
اپیزود سوم
درایناپیزود، زوجی میانسال از طبقه سنتی جامعه میفهمند قرار است صاحب فرزند شوند؛ زوجی که چهار بچه و یک نوه دارند و حالا باید چشمبهراه فرزند تازهشان باشند. آنها نگران آبرویشان هستند و میترسند اینموضوع را به بچهها و بستگان بگویند. مرد اینموضوع را حکمت خدا میداند و نهتنها از اینموضوع شکایتی ندارد؛ بلکه کاملاً راضیست. فرزندان پس از فهمیدن خبر بارداری مادر، برای سقط بچه اقدام میکنند. آنها حاملگی دراینسنوسال را بیآبرویی میدانند؛ اما پدر میگوید: «این بچه، هدیه خداست. مثل تکتک شماها ... مگه آدم میتونه بگه هدیه خدا باعث بیآبروییه؟!»
اپیزود چهارم
اپیزود چهارم، داستان پزشک ماماییست که زنان باردار فیلم به او مراجعه میکنند. زنی عاشق فرزند که کارش بهدنیاآوردن بچههای مردم است و خودش بچهدار نمیشود. این، دراماتیکترین وضعیت برای یک ماماست؛ اینکه هرروز صدای ضربان قلب بچههای مردم را بشنوی؛ اما خودت از این نعمت محروم باشی. سخت و دردآور است وقتی نتوانی مادر باشی و هرروز مادرانی را سرمست از بچهدارشدن ببینی. زن تصمیم میگیرد ازطریق لقاح مصنوعی صاحب بچه شود؛ ولی در ادامه راه، با همسرش به مشکل برمیخورد و میخواهد بچهاش را سقط کند. حالا تقابل دو پزشک، یکی بهدنیا میآورد و یکی که از دنیا میبرد را میبینیم؛ که اینبار جایشان عوض میشود. پزشکی که سقط میکند، سعی دارد پزشک ماما را از تصمیم بازدارد. موفق هم میشود. پزشک ماما از روی تخت بلند میشود و راه خانه را درپیش میگیرد.
اپیزود پنجم
آخرین اپیزود «دعوت»، ازلحاظ احساسی تأثیرگذارتر از دیگر قسمتهاست. زن جوان، همسر صیغهای مردی خانوادهدار است. او پسازسالها نازایی حالا صاحب فرزند شده و بلاتکلیف از وضعیتش نمیداند چهکار کند. مرد از گناه سقطکردن بچه میترسد و زن با خود درگیرودار نگهداشتن و نداشتن فرزند است. او نگران ازدستدادن مرد زندگیاش است؛ اما نمیخواهد پسازسالها شانس بچهدارشدن را از دست بدهد. زن بهفکر سقطجنین است و در تب بچهدارشدن میسوزد. لحظه آخر از مطب بیرون میزند و بههیچعنوان حاضر نیست بچهای که به این دنیا دعوت کرده را بازگرداند. حس مادرشدن او بر عشقش غلبه میکند. زن حتی حاضر میشود پا روی عشقش بگذارد و از زندگی مرد بیرون برود. مرد خودخواهانه از ریختن آبرویش میترسد و میخواهد بچه سقط شود و زن عاشقانه خواهان نگهداشتن بچهاش است و در آخر با چنگ و دندان به خواستهاش میرسد.
«دعوت» قرار نیست شما را نصیحت کند که سقط نکنید؛ یا سقط بد است. روش دلخواه اثرگذاری حاتمیکیا دراینفیلم، استفاده از احساس تماشاگر است. «دعوت» مخاطب آگاه را درگیر ماجرای شخصیتهایش میکند و حتی گاه پا را از اجتماع فراتر میگذارد و بیمیل نیست تا از دستگاه خلقت و منشور کائنات بپرسد، چگونه است نعمتی را به کسی میدهد؛ درحالیکه ارزش آنرا نمیداند و دیگری باید دریغ یکلحظه داشتن آنرا بکشد؟ در پایان هر اپیزود، نمایی کلی و از بالا از شهر تهران میبینیم که نشان میدهد در دلِ این شهر درندشت و بزرگ هرروز چند فرشته کوچولو که به این دنیا دعوت شدهاند، «بهدنیانیامده»، از دعوت باز مانده و هرگز چشمهایشان زیباییهای دنیا را نمیبیند. داستانها همه در فضایی سرد، خشک و برفی اتفاق میافتند که نشانی از فضای خشن انسان مدرن است. فیلم بهخوبی از رنجها، سختیها و مشکلات زنان در فرایند مادرشدن میگوید و نشان میدهد مردان چون تماشاگری بیرون گود، بیخبر از این سختیها هستند. تمام زنان این فیلم آرزوی بچهدارشدن دارند؛ اما هریک لحظهای درگیر موضوعی بیاهمیت میشوند که آنها را از مادرشدن دور میکند. زنان دراینفیلم سختی میکشند؛ اما در آخر همه رستگار میشوند. آنها رنج دوران بارداری را بهجان میخرند تا لذت مادربودن را بچشند. «دعوت» به دنیای شخصیتهای زن فیلم سرک کشیده و گوشهای از احساسات متناقض زنان در دوران بارداری را بهتصویر کشیده است؛ دورانی که شاید هیچکسی جز همان زنان، شخص دیگری قادر به درکش نباشد. طرح داستانهای معمولِ بدون اغراق که شاید هریکازما در اطرافمان دیدهایم، نقطهقوتی بود که اپیزودهای فیلم را باورپذیر کرد. حاتمیکیا از این آزمون سخت در کارنامه کاریاش سربلند بیرون آمد و برخلاف موضعگیریهای زیادی که علیهش انجام شد؛ بهخوبی توانست تابوهای موجود و فکرهای غلطی که در راه بچهدارشدن وجود داشت را نشان دهد. حاتمیکیا نشان داد بچهدارشدن در هر زمان و مکان و جایگاه، یک موهبت و هدیه خدایی بوده و هرگاه این دعوت اتفاق افتاد، ما حق نداریم کسی را از ورود به این دنیا محروم کنیم.