خودنویس
آی بادبادک!
آی جغجغه!
آی فرفره!
بازیچه دارم، بچهها،
آی بچههای کوچهها!
بازیچههای رنگرنگ،
ارزان و زیبا و قشنگ!
آمد دوباره پیرمرد
آن پیرمرد دُورهگرد
با آن نگاه مهربان،
آن پیرمرد خوشزَبان
گوید برای بچهها
حرفی از آن بازیچهها:
آی جغجغه، فریاد کن!
این بچهها را شاد کن
آی فرفره، چَرخی بِزَن!
رقصی بکن در دست من!
آی بادبادک،
پرواز کن، بالا برو!
آزاد و بیپروا بَرو!
نارون به باد گفت
ای دم تو گرم
آمدی که بر تنم کنی
آن حریر نرم
با تو هر نفس بهار
میدمد به پیکرم
آمدی خوشآمدی بیا
با تو میشود بهار باورم
باد رقص کرد گرد نارون
سربهسر پر از جوانه شد
باغ خنده کرد و گل دمید
نارون بهار را نشانه شد
پروین دولتآبادی