سفر ناصرا‌لدین‌شاه به تهران 1401 با بهرام رادان

مجموعه «جیران» داستان عاشقانه و تاریخی‌ست که شش‌سال از زندگی ناصرالدین‌شاه؛ چهارمین پادشاه قاجار را به‌تصویر می‌کشد. این‌ماجرا که در دوران پس از مرگ امیرکبیر؛ و صدراعظم شدن میرزا آقاخان نوری شروع می‌شود؛ داستان آشنایی و عشق شاه با دختری روستایی به‌نام خدیجه‌خانم تجریشی که به‌سبب چشمان درشتش، شاه نام «جیران» را بر او نهاد را نشان می‌دهد. «جیران» یک مجموعه تلویزیونی ایرانی در ژانر عاشقانه تاریخی به‌کارگردانی حسن فتحی، نویسندگی احسان جوانمرد و فتحی؛ و تهیه‌کنندگی اسماعیل عفیفه است. بخشی از گروه بازیگران ‌آن‌را را بهرام رادان، پریناز ایزدیار، امیرحسین فتحی، مهدی پاکدل، ستاره پسیانی، غزل شاکری، سمیرا حسن‌پور، مهدی کوشکی، مرتضی اسماعیل‌کاشی، فاطمه مسعودی‌فر، الهام نامی، نهال دشتی، کتانه افشاری‌نژاد، بهناز نازی، امیر جعفری، رؤیا تیموریان، هومن برق‌نورد، رعنا آزادی‌ور و مریلا زارعی تشکیل می‌دهند. مراحل فیلم‌برداری «جیران»، اواخر مرداد‌ماه ۱۴۰۰ در خوانسار و گلپایگان به‌اتمام رسید و پخش آن که از شهریورماه ۱۴۰۰ چندبار به‌تعویق افتاده بود، سرانجام در ۲۴ بهمن‌ماه ۱۴۰۰ ازطریق سرویس پخش اینترنتی «فیلیمو» آغاز شد. پخش موفق «جیران» دراین‌روزها و انتشار خبر ازدواج «بهرام رادان» بهانه‌ خوبی بود تا اولین شماره از هفته‌نامه را بانگاهی‌به زندگی این هنرمند مطرح اختصاص دهیم.

بازیگرهای بسیاری هستند که می‌توان به آن‌ها در دوره‌هایی کوتاه‌مدت لقب «ستاره» داد؛ اما تنها تعداد معدود و محدودی از آن‌ها این ویژگی را در گذر سال‌ها حفظ و تقویت می‌کنند. درمورد بهرام رادان هم ماجرای همان تعداد محدود ستاره‌هایی که وجهه ستاره‌بودن خود را با همه فرازونشیب‌ها حفظ کردند، صدق می‌کند و البته او این توانایی را نه‌فقط به‌واسطه شانس حضور در فیلم‌های خوب از کارگردان‌های صاحب‌نام یا حاشیه‌های دنباله‌دار؛ بلکه متأثر از هوش انتخابیِ قابل‌توجهش به‌دست آورده است. رادان می‌توانست در همان گام‌های اول، هنوز شروع نشده، به‌پایان برسد؛ اتفاقی‌که دراین‌سال‌ها درمورد چهره‌های بسیاری شاهد بودیم. «شور عشق» یک فرصت ویژه برای جوانی علاقه‌مند به سینما بود. درمورد این شروع طوفانی که او را یک‌شبه معروف کرد، می‌توان هرچیزی را محتمل دانست؛ از خوش‌شانسی و امکانی چون چهره مطلوب رادان تا دست تقدیر در سرباززدن علی قربان‌زاده از بازی در کار و اصرار فرج حیدری؛ فیلم‌بردار فیلم بر حضور رادان دراین‌نقش و حتی وجود حواشی رسانه‌های جنجالی و زرد درمورد شباهت چهره مهناز افشار (همبازی او در کار) با یکی از هنرمندان قدیمی و نیز شباهت داستان به یکی از فیلم‌های معروف همان هنرپیشه در سینمای پیش‌ازانقلاب؛ اما این فقط یک نقطه آغاز بود که هر نوآمده‌ای به وادیِ بازیگری سینما به آن نیاز دارد و گاهی هم آن‌را نصیب می‌برد. رادان به‌رغم همه نقدهای منفی درمورد فیلم که البته بی‌رحمانه و غیرمنصفانه دامن‌گیرِ شکل بازی او نیز شد، در «آواز قو» برای سعید اسدی در فیلم‌نامه‌ای از پیمان معادی، مقابل دوربین رفت. فیلم، حکایتی تین‌ایجری با نگاهی انتقادی و زاویه‌دار نسبت به مقوله عدم‌درک جوانان ازسوی خانواده و جامعه بود که در سطحی ابتدایی از ماجرایی عاشقانه و با پایانی تراژیک، روایت و حتی کمی بیش‌ازحد دستخوش سانتی‌مانتالیسم شده بود؛ اما همین‌کار به سکوی رادان بدل شد و او با چند گامِ جهشی به جلو در پردازش نقش و بازی خوبش همه چشم‌ها را خیره کرد تا اولین ضربه را به منتقدان خود بزند. درواقع، بازی او آن‌قدر خوب بود که حتی به‌رغم داستان نه‌چندان پخته کار و اجرای ضعیف در جزئیات، هیئت‌داوران خانه سینما در پنجمین جشن رسمی این نهاد، او را شایسته دریافت جایزه بهترین بازیگر نقش اول مرد دانست. بازی‌های کاریزماتیک رادان از همین نقطه روندی صعودی پیدا کرد تا دیگر تنها به‌عنوان یک سیمای مطلوب، موردنقد منتقدان نباشد و او اگرچه در گام‌های بعدی‌اش گاهی در قالب‌ها و فیلم‌هایی ظاهر شد که نتیجه‌بخش نبودند؛ اما همیشه آن «رویه» خوب بازی‌هایش را حفظ کرد و نشان داد گاهی که فیلم به آن موفقیت دلخواه نمی‌رسد، نقطه‌ضعف‌هایی ‌جز توانایی بازیگران اثر، در آن تأثیرگذارند. او درآن‌مقطع تا آغاز فیلم‌برداری «گاوخونی» حتی جسارت به‌خرج داد و در فیلمی کوتاه به‌نام «طلوع تاریک» از علی شیبانی بازی کرد. «گاوخونی» فیلمی به‌کارگردانی و نویسندگی بهروز افخمی و تهیه‌کنندگی علی معلم براساس رمانی به‌همین‌نام نوشته جعفر مدرس صادقی بود که دامنه جنجال‌های آن حتی تا چندسال‌پیش هم رادان را درگیر کرده بود؛ مثلاً مرجان شیرمحمدی؛ همسر بهروز افخمی که خود نیز دستی در سینما و بازیگری دارد، در یکی از پست‌هایش در فضای مجازی نوشت: «... خیلی‌های دیگه هم هستند؛ اما از همه بامزه‌تر بهرام رادانه که اصلاً راه جشنواره کن را از وقتی یاد گرفت که بهروز آوردش توی فیلم گاوخونی بازی کنه. همان فیلمی که به‌خاطرش رفت کن. بگذریم که توی همان گاوخونی هم به‌نظرم نقطه‌ضعف بزرگ فیلم بهرام رادانه! هروقت فیلم گاوخونی را می‌بینم، اعصابم خرد می‌شه که این آدم چرا نمی‌تونه متن داستان جعفر مدرس صادقی را از رو درست بخونه!» بااین‌حال، رادان برای‌همین فیلم برنده تندیس حافظ شد. از «عطش» و «رز زرد» که بگذریم، به فیلم زیبای «شمعی در باد» می‌رسیم که به‌خاطرش سیمرغ گرفت و ناگهان کارگردان‌های ویژه‌تری به او روی خوش نشان دادند. مسعود کیمیایی او را در «سربازهای جمعه» به‌خدمت گرفت و بعد هم یکی از دشوارترین حضورهای خود را در «گیلانه» برای رخشان بنی‌اعتماد تجربه و ثبت کرد. همکاری مجدد او با کیمیایی در فیلم «حکم» صورت گرفت که برایش کار قابل‌توجهی محسوب نمی‌شود. رادان در «خون‌بازی» نیز به‌خاطر دعوت رخشان بنی‌اعتماد نقشی افتخاری و کوتاه داشت که آن‌هم هیچ دستاوردی برایش نداشت. «چهارانگشتی» برداشتی آزاد از سوژه فیلم «درهای کشویی» با بازی گویینت پالترو بود که در آن رادان در دو نقش با دو گریم حضور داشت و سرنوشت انسانی را روایت می‌کرد که یک حادثه کوچک چگونه می‌تواند او را به مسیری متفاوت در زندگی بکشاند. اگرچه رادان پیش از «سنتوری» چهره‌ای قابل‌اطمینان و مطرح در بازیگری سینمای ایران به‌شمار می‌رفت؛ اما نمی‌توان تأثیر این نقطه‌عطف را در جهش مثال‌زدنی او در بازیگری نادیده گرفت. فیلم با همه حواشی؛ از حضور محسن چاوشی تا بارها عوض‌شدن نام بازیگری که قرار است نقش علی سنتوری را ایفا کند و همچنین توقیف فیلم باعث شد تا کار ازسوی مخاطبان بسیاری دنبال و بازیِ درخورِ رادان هم در طیفی گسترده‌تر دیده شد. او سپس به «کنعان» پیوست و بعدازآن‌هم راهی پروژه «بی‌پولی» شد. حمید نعمت‌الله سال‌ها بعد از موفقیت «بوتیک» قصد داشت کاری متفاوت را تجربه کند و بعدازآنکه توانایی‌های محمدرضا گلزار در بازیگری را درآن‌کار به‌نمایش عمومی گذاشت، این‌بار سراغ بهرام رادان رفت و نتیجه انتخاب خوبش را هم دید. «کارناوال مرگ» از آن فیلم‌هایی بود که در گیرودار دردسرهای ساخت و تغییر کارگردان در نیمه‌راه فیلم‌برداری، حرام شد. «راه آبی ابریشم» هم به‌رغم هزینه‌های هنگفت، آن‌طورکه باید دیده نشد و مورداستقبال قرار نگرفت؛ اما «تردید» به‌عنوان کاری متفاوت از واروژ کریم‌مسیحی او را در یک بازی نفس‌گیر، وارد چالش‌های تازه‌ای کرد که از آن سربلند بیرون آمد. در سال‌های اخیر، رادان کمتر در فیلمی شایسته توانایی‌هایش بازی کرده و به‌نوعی می‌توان گفت، این حضور اوست که برای آن‌کارها اعتبار آورده است و آن‌ها چیزی به او اضافه نکرده‌اند. «آدمکش» یا «پل چوبی» فیلم‌های بدی نبودند؛ اما آن استفاده شایسته را از حضور او نبردند. «نقشِ‌نگار» به‌جز سیاهه بازیگرانش و صدالبته حضور جنجالی ناصر ملک‌مطیعی، کاری ویژه در کارنامه رادان محسوب نمی‌شود. دراین‌میان، «حکایت عاشقی» و «عصر یخبندان» کارهای خوب و قابل‌تأملی بودند و «بارکد» که اکران موفقی را پشت‌سر گذاشت. «زرد»، «چهارراه استانبول»، «آشفته‌گی»، «سونامی»، «ایده اصلی»، «گربه سیاه» و «ابلق» جزو آخرین حضورهای او در عرصه بازیگری بوده‌اند. رادان دراین‌سال‌ها سعی کرده بی‌حاشیه حرکت کند و اگرچه گاهی مورد هجمه‌هایی هم قرار گرفته است؛ اما دراین‌مسیر باتکیه‌بر توانایی‌ها و تجربه‌هایش به‌سرعت خود را دوباره وارد مسیر اصلی کرده. او در یکی از آخرین مصاحبه‌های خود گفته بود: «اساساً موفقیت در هرکار نیاز به تداوم دارد؛ اما در سینما تفاوتش این‌است‌که به‌عنوان یک بازیگر، همواره پیشنهادگیرنده هستید؛ نه پیشنهاددهنده. فضای سینمای ما به‌گونه‌ای‌ست‌که جدل برای به‌دست‌آوردن یک نقش، در عیار بازیگری نمایان نمی‌شود؛ چون بیشتر کارگردان‌ها از ابتدا می‌دانند قرار است با کدام بازیگر کار کنند یا قبل از ورود به مرحله تولید به توافق اولیه می‌رسند. درواقع، کارگردان می‌داند که قرار است فیلمش را به‌دست کدام بازیگران بسپارد؛ البته درباره بازیگرانی صحبت می‌کنم که می‌توانند بارِ یک فیلم را به‌دوش بکشند. هرچند به‌نظر من، بازیگر نقش اول، دوم یا مکمل، برتری خاصی نسبت‌به‌هم ندارند؛ فقط نقش اول باید بتواند به‌عنوان راوی داستان، زمان طولانی‌تری مخاطب را با خود و فیلم همراه کند. البته بسیاری از بازیگران نقش مکمل هستند که حتی از نقش اول هم بیشتر می‌درخشند. فکر می‌کنم این تداوم بیشتر توسط سینما به بازیگر داده می‌شود تا به بازی گرفته شود؛ ولی یکی از عواملی که به بازیگر این امکان را می‌دهد تا تداوم کارش را حفظ کند، نقش‌هایی‌ست که می‌پذیرد یا نمی‌پذیرد. گاهی می‌بینید نقشی که نپذیرفته‌اید، می‌توانست تأثیر مثبتی بر روند کاری شما داشته باشد یا برعکس. بازیگر به‌عنوان جزئی از یک کل، می‌تواند در روند کار تأثیر داشته باشد؛ دراین‌میان بحث توانایی، استعداد، زمان، شانس و موقعیت‌های کاری مختلف هم مطرح است که همه درکنارهم تأثیرگذارند».

 

 

ارسال دیدگاه شما

هفته‌نامه در یک نگاه
ویژه نامه
بالای صفحه