سینما، سیگار و هنجارشکنیِ هنرمندانه
قابهای دودگرفته در سینما
مصطفی انصافی
در سال ۱۸۵۲ «لولا مونتِز»؛ بازیگر و مدل ایرلندی، در استودیویی در بوستون وارد و با «سیگاری در دست» در یک عکس ظاهر شد. «مونتز» دراینعکس، کُتی تیرهرنگ و شالگردن و دامنی روشن پوشیده، با ژستی موقرانه دستهایش را ضربدری گذاشته روی میزی که با یک رومیزی چهارخانه تیرهرنگی پوشانده شده، دستکش چرمی در دست دارد و یک «سیگار» بین انگشت اشاره و وسطش خودنمایی میکند ... عکسی پرکنتراست که در آن، دامن و شالگردن تنها بخشهای روشن تصویرند که تناظری ظریف برقرار میکنند با سیگارِ سفیدِ در دست که بهخاطر رومیزیِ تیرهرنگ و دستکشهای سیاه درزمینه کاملاً تیره بهوضوح دیده میشود. طرحِ دامن گلدار، تصویری از زنانگیِ «لولا» و الگوی چهارخانه رومیزی، طرحی از ظرافت در ذهن نقش میزند و با کت تیرهرنگش که سنگینی و وقاری مردانه به چهره پرصلابتِ او بخشیده؛ در کنتراستی آشکار قرار میگیرد. این، «اولین عکسِ یک زن با سیگار در تاریخ عکاسی»ست.
تا نیمقرن پس از این عکس نیز تصور عمومی براینبودکه فقط زنانیکه ازنظر اخلاقی مقید نیستند، سیگار میکشند. پس از جنگ جهانی اول، «فلاپرها» (گروهی از زنان که بهدنبال برابری جنسیتی و آزادیهای اجتماعی، اقتصادی و ... بودند)، سیگارکشیدن را کنشی همراستا با سیاستهای خود یافتند. آنها برخلاف عرف زمانه لباس میپوشیدند، موهایشان را کوتاه میکردند، جز گوش میدادند، رانندگی میکردند، با مردان سیگاری بیرون میرفتند و سیگار میکشیدند! باید زمان میگذشت تا ذهنها آماده شود و سیگارکشیدن زنان، امری طبیعی شمرده شود. البته شرکتهای دخانیات نیز نقشی فعال در آمادهکردن ذهنها داشتند؛ چراکه تابوی سیگارکشیدن زنان، مانعی برای بالفعلشدن نیمه بالقوه تقاضا دراینبازار بود. در سال ۱۹۲۸ شرکت دخانیات آمریکا «ادوارد برنِیز»؛ پدر روابطعمومی مدرن را استخدام کرد تا کمپینی برای تشویق زنان به سیگارکشیدن راه بیندازد! «برنیز» بهدرستی تشخیص داد زنان هنوز از جنبشِ آزادیِ حقِ رأی و انتخابِ زنان خشنودند و احساس موفقیت میکنند؛ پس 10 زن متشخص؛ ازجمله منشی خودش را متقاعد کرد در راهپیماییِ عید پاک سال ۱۹۲۹ و در حرکتی نمادین، برای بهرسمیتشناختهشدن آزادیهایشان، سیگار بگیرانند و در خیابان پنجم نیویورک پیادهروی کنند. روزنامهها نیز بهشکلی گسترده این حرکت را بازتاب دادند و از آن سیگارهای روشن باعنوان «شعلههای آزادی» یاد کردند! یکسالبعد، دیگر سیگارکشیدن زنان در فضاهای عمومی امری عادی بود. کمیبعد، شرکتهای دخانیات با طراحی شعارهایی جذاب در تبلیغاتشان، زنان را جامعه هدف قرار دادند: «سیگارکشیدن شما را لاغر نگه میدارد!» اما کدام شعار از نمایشِ سیگار در دست سوپراستارهای سینما قویتر است؟ صنعت دخانیات آمریکا تاریخی طولانی و مستند از همکاری با هالیوود برای ترویج و تبلیغ سیگارکشیدن و برندهای سیگار دارد. از ظهور فیلمهای ناطق در دهه 20 تا پایان عمر سیستم استودیویی هالیوود در دهه 50 شرکتهای دخانیات تبلیغات وسیعی در روزنامهها، مجلات، فیلمهای هالیوودی و رادیو داشتند. مدارکی وجود دارد که آنها حتی با بیشتر ستارههای سینما قرارداد تبلیغاتی داشتند. از دهه 50 تا 70 که پیشرفت تلویزیون صنعت سینما را تحتالشعاع قرار داد، شرکتهای دخانیات برنامههای زیادی برای ترویج سیگار تولید؛ و از بسیاری برنامهها نیز حمایت مالی کردند. در اواخر دهه ۵۰ و اوایل دهه ۶۰، علیرغم تلاش صنایع دخانیات برای پنهانکردن حقایق، مردم از خطرات سیگار برای سلامتی آگاه شدند. سیگار تاحدی جذابیتش را از دست داد؛ اما سیطره رسانه قویتر ازاینحرفها بود. سال ۱۹۷۱ تبلیغات دخانیات در تلویزیون ممنوع اعلام شد. سیگارکشیدن در آثار تلویزیونی چیزی حدود 70درصد کاهش یافت. صنایع دخانیات مجدداً دستبهدامن هالیوود شدند، سیگار را بهدست سوپراستارهای سینما بازگرداندند و در صدها فیلم از سینمای بدنه به ترویج سیگار پرداختند. در سال ۱۹۹۸ توافقی میان دادستانهای ایالاتمتحده آمریکا و شرکتهای دخانیات آمریکایی منعقد شد که طی آن، سیگارکشیدن درآندسته تولیدات سرگرمی که در دسترس کودکان قرار میگیرد، ممنوع شد. بااینکه این توافق الزامآور بود، نمایش سیگار بر پرده تا سال ۲۰۰۵ روندی افزایشی داشت. از سال ۲۰۰۷ انجمن سینمایی آمریکا (MPAA) که مسئولیت کنترل محتوا و درجهبندی فیلمها در سراسر ایالاتمتحده را برعهده دارد، تعاریفی از مصرف دخانیات (شامل سیگار و ماریجوانا) ارائه داد که درجهبندی فیلمها را تغییر میدهد؛ مثلاً در سال ۲۰۰۹ انیمیشن «آقای فاکس شگفتانگیز» درجه PG گرفت؛ یعنی چیزهایی هست که ممکن است والدین دوست نداشته باشند کودکانشان آنها را ببینند؛ فقطوفقط برایاینکه آقای فاکس در بعضی صحنهها سیگار میکشد. «پیتر برادشا»؛ نویسنده و منتقد سینما، یادداشتی دارد باعنوان «چرا در فیلمها اینقدر سیگار میکشند؟» اگرچه «برادشا» درآنیادداشت کوتاه که در «گاردین» منتشر شده، توضیح بهدردبخوری نداده درباره اینکه واقعاً چرا در فیلمها اینهمه سیگار میکشند؛ اما آن یادداشت با پرسشهایی جالب شروع میشود: «آیا میتوانید تصور کنید هامفری بوگارت در ملکه آفریقایی بهجای سیگارکشیدن، آدامس بجود؟ یا میتوانید تصور کنید کلینت ایستوود پانچویش را بالا بزند تا برچسب نیکوتین بزند؟ یا چطور است اگر گندالف در ارباب حلقهها پیپش را کنار بگذارد و سودوکو دست بگیرد؟» پرسشهایی ساده و پاسخهایی سادهتر ... اما یک سادگیِ تکاندهنده: سیگار با بسیاری از شخصیتهای تاریخ سینما عجین است. هالیوود نقشی انکارناپذیر در جاانداختن سیگارکشیدن در مقام کنشی جذاب داشته. ستارههای سینمای هالیوود آنچنان در لحظات سیگارکشیدن درخشیدهاند که گویی سیگار، راز این درخشیدن است. سیگارکشیدن، جزئی از «وجوه شخصیتیِ» بسیاری از مهمترین کاراکترهای تاریخ سینماست. سیگارکشیدن همانقدرکه کنشی مردانه و مخصوص مردان خشن است، کنشی زنانه و مخصوص زنان اغواگر است. «هامفری بوگارت» با سیگار بهغایت مرد است و «مریلین مونرو» با سیگار بهغایت زن. ازطرفی، سیگارکشیدن کنش مشترک مردان شورشیست و در طرف مقابل برای زنان، کنشی کاملاً فمینیستی. ریتا هِیوورث در «گیلدا» (۱۹۴۶)، مارلون براندو در «اتوبوسی بهنام هوس» (۱۹۵۱)، جیمز دین در «شورش بیدلیل» (۱۹۵۵)، ژان پل بلموندو در «ازنفسافتاده» (۱۹۶۰)، آدری هپبورن در «صبحانه در تیفانی» (۱۹۶۱)، کلینت ایستوود در «خوب، بد، زشت» (۱۹۶۶)، ری لیوتا در «رفقای خوب» (۱۹۹۰)، رابرت دنیرو در «کازینو» (۱۹۹۵)، جک نیکلسون در «محله چینیها» (۱۹۷۴) و برد پیت در «باشگاه مشتزنی» (۱۹۹۹) به کاراکترهایی جان بخشیدهاند که بدون سیگار قطعاً چیزی کم داشتند. اینها تنها تعداد انگشتشماری از مهمترین شخصیتهای سیگاریِ تاریخ سینما هستند که هریک بهتنهایی پتانسیل سیگاریکردن هزاراننفر را دارند؛ بگذریم از اینکه هریک بهتنهایی احتمالاً هزاراننفر را بهخاطر مرگ براثر سرطان، به سینه قبرستان سپردهاند! همه اینها یکطرف، «هامفری بوگارت» یکطرف؛ او از مهمترین نمادهای هالیوود، شمایل یکهمرد خشن آمریکایی، در تمام طول عمر بازیگریاش سیگار کشید، جنگید و دختر قصه را مسحور شخصیت خود کرد. هرگز نمیتوان او را در نقش «سام اسپید» (شاهین مالت/ جان هیوستون)، «ریک بلین» (کازابلانکا/ مایکل کورتیز)، «فیلیپ مارلو» (خواب بزرگ/ هوارد هاکس) و انبوهی از شخصیتها بدون سیگار تصور کرد؛ شخصیتهایی که آتشبهآتش سیگار روشن کردند و هیچکدام سرطان نگرفتند؛ جز خودِ بوگی که سرطانِ مِری گرفت و در 57سالگی پیشازآنکه به دهها مردِ خشنِ شیکپوشِ دخترکُشِ دیگر جان ببخشد، مُرد؛ اما هیکل نحیف 36،37کیلویی او پیشازمرگ هیچوقت در قاب عکسی جا نگرفت؛ که اگر میگرفت نیز نتیجه هیچیک بهاندازه آن عکسهایش که سیگار را بین دو لبش یا میان انگشتانش نشان میدهد، نه جذاب بود، نه دیده میشد. احتمالاً نصف سیگاریهای جهان را تصاویر سیگارکشیدن «بوگارت» سیگاری کرده است. حالا دیگر نه سیگار در سینما آن فریبندگیِ سالهای قبل را دارد و نه ستارههای سینما آن شکوه و «آنِ» ستارههای آنسالها را؛ اما صنعت سینما همچنان استعداد فوقالعادهای دارد برای جذب نیروی تازهنفس برای بازار دخانیات. تا وقتی کسانی هستند که بروند سینما؛ تا وقتی سینما جایی برای بهتصویرکشیدن درد و رنج و عشق و شادی و شکوه و شهر و شب است؛ تا وقتی انسان سوژه تصاویر متحرک بر پرده سینماست؛ و تا وقتی فروفرستادن دود به کیسههای کوچکِ تنفسیِ ریه و جذب نیکوتین در خون باعث ترشح دوپامین در مغز میشود و لذت و آرامش میبخشد، «سیگار» نیز جزئی انکارناپذیر و لاینفک از سینما و درنتیجه، از زندگی خواهد ماند./ الفیا