جواد عزتی؛ ستارهای که هرسال پوست میاندازد!
مصطفی رفعت
من از همان اول که وارد کار بازیگری شدم، به طول نقش و «یکبودن» آن فکر نکردم. دوست داشتم هرکاریکه میکنم، درست انجام شود. چنین وسواس و طرز تفکری درمورد نقش را در تئاتر بهدست آوردم. مدتزمان طولانی تئاتر خیابانی کار میکردم. در خرابهها برای بچههایی نمایش اجرا میکردیم که حتی تلویزیون نداشتند. آنجا هم باید نقشهایمان را بهنحواحسن بازی میکردیم. برایاینکه بچهها تنها چیزیکه میدیدند، نمایشی بود که ما اجرا میکردیم. شاید اینماجرا هنوز درون من مانده است. درحقیقت، ما نمایش را برای مردمی اجرا میکردیم که ما را انتخاب نمیکردند و ما با آنشکل از بازی که داشتیم، باید کاری میکردیم بیاینکه انتخاب شویم، با ما ارتباط برقرار کنند ... چندسالی از گفتن این جملات توسط «جواد عزتی» میگذرد و او دراینسالها ثابت کرده که تمام سعی خود را تاآنجاکه فیلمنامه و نقش و امکانات تولید اثر و توانایی کارگردان اجازه میدهد، کمفروشی نکند و احتمالاً رمز موفقیت او که باعث شده بدون داشتن ویژگیهای ظاهریِ یک ستاره کلاسیک، به چهره اول سینما و تلویزیون سالهای اخیر تبدیل شود، در همین اجرای پرقدرت نقشهایی بوده که برعهده گرفته است. حضور او در آثار طنز بعضاً دنبالهدار؛ بهویژه در مجموعههای ارائهشده توسط «مهران مدیری» میرفت تا از او درنهایت، یک بازیگر توانمند کمدی بسازد؛ اما با پذیرش نقشهایی متفاوت در آثاری جدی؛ و قالبشکنیهایش دراینگونه کاراکترها، بازیگری مستعد و قابلاعتماد برای همه ژانرها از خود ساخت.
سال 1381 است؛ محمد رحمانیان یک مجموعه عروسکی را برای تلویزیون میسازد بهنام «قصههای شبانه» که از شبکه دو پخش میشود و در آن، شاهد هنرنمایی چهرههایی نظیرِ رضا بابک، احمد آقالو، امیر غفارمنش و سوسن مقصودلو هستیم؛ بهاضافه یک جوان فعال در حوزه تئاترهای خیابانی که تازه مرز 20سالگی را رد کرده و کسی نامش را در تیتراژ جدی نمیگیرد: جواد عزتی! اینماجرا تا مدتها ادامه دارد و آن جوان بارها تا سیوچندسالگی در کارهای مختلف مقابل دوربین میرود و حتی با گریم یک پیرمرد نیز چندباری درخشان ظاهر میشود؛ اما هنوز مخاطبان او را آنچنانکه باید تحویل نمیگیرند؛ تااینکه فریادهای یک پیرمرد حواسپرت با لباسی چندسایز بزرگتر از خودش با قامتی گوژ و گوشی کمشنوا با تکیهکلام «کیه» از راه میرسد و اینجاست که همه بهصرافت میافتند تا بازیگر آن نقش را زیر گریم سنگین شناسایی کند و کاشف بهعمل میآید که «طرف» جوانی زیر40سال است! آنجا اسم جواد عزتی بهگوش مخاطب آشنا میشود و درجستوجوی نام و تصویر او به آثاری متعدد میرسد؛ و جمله حاکی از حیرتِ «پس اون پیرمرد بامزه سریال گنج مظفر و مرد هزارچهره هم همین پسره بوده» دهانبهدهان میچرخد. یادمان نرود که او وقتی تاآناندازه شناخته شده بود که آثاری نظیرِ «کمربندها را ببندیم»، «آرزوهای شیرین»، «قرارگاه مسکونی»، «مثل هیچکس»، «لطفاً دور نزنیم»، «چاردیواری» و ... را در تلویزیون؛ و فیلمهای «طلا و مس»، «آفریقا» و «همهچی آرومه» را نیز در سینما داشت که بعضیهایشان واقعاً در زمان پخش، با استقبالی قابلتوجه روبهرو شده بودند؛ بهویژه «طلا و مس» که اثری تحسینبرانگیز در کارنامه همه عوامل آن بهشمار میرود. شیوه بازی عزتی در عمده کارهایش تاآنزمان، جنسی از شیرینی را همراه خود داشت که او را متناسب با ایفای نقشهای کمدی میکرد؛ و لحن گفتن دیالوگهایش در کنار نوع نگاه و اکتهای کنترلشده بدن باعث شد کمدی مخصوصبهخود را خلق کند؛ کمااینکه او جزو بازیگران طنزیست که یکتنه توانِ خندهگرفتن از مخاطب را دارد و بارها استعدادش را در کارهای مختلف، اثبات کرده است. دومین حضور تلویزیونیِ او بازی در نقش پیک موتوری در سریال تماشاییِ «من یک مستأجرم» اتفاق افتاد که احتمالاً بسیاری حتی او را درآنکار بهخاطر نیز ندارند. در «کمربندها را ببندیم» نقش دستیار کاپیتان را داشت که اجازه مانور چندانی به او نمیداد. تنها سریالی که تاکنون از مهران مدیری در ایام ماه رمضان پخش شده، «باغ مظفر» بوده که با حضور تیمی از بازیگران محبوب طنز آنروزها، روی آنتن رفت و اتفاقاً طی آن، عزتی با همسرش مهلقا باقری همبازی بود. «قرارگاه مسکونی» بهکارگردانی سید جواد رضویان؛ در نوروز ۱۳۸۷ از شبکه پنج پخش شد؛ اما بهرغم تعدد ستارههای طنزش، موفقیتی کسب نکرد. در همکاری مجدد با مهدی مظلومی، به گروه ساخت سریال «لطفاً دور نزنیم» پیوست که باعث شد او را در طنزی متفاوت از کمدیهای فانتزی رایج، بهتماشا بنشینیم و نوع بازیاش را بهتر و بیشتر درک کنیم. «چاردیواری» نیز بیشتر متعلق به سعید آقاخانی و امیر جعفری بود؛ اما «قهوه تلخ» کنار همه هنرنماییهایی که از بازیگرانش شاهد بودیم، برای او و هادی کاظمی (در نقش باباشاه) چیزی دیگر بود. اتفاقیکه برای شهرت آنها بااینمجموعه افتاد، بهواقع نقش سکوی پرشی انقلابی را داشت. انتشار مصاحبههای پیدرپی و تصاویر آنها باعث شد تا بگوییم پدیدههایی وارد گود شدهاند؛ هرچند تااینجایکار، این جواد عزتیست که سهمی حداکثری را از شهرت بهدستآمده بهخود اختصاص داده است. اکران موفق «طلا و مس» در گیشه و حضور درخشانش در جشنواره فجر، راهی تازه پیش پای عزتی گشود و او وارد جریان اصلی سینما شد. نقش کوتاه او در قالب یک طلبه خوشمشرب، نشان داد که او حتی در فرصتی کوتاه نیز میتواند اثرگذاریِ خاص خود را به رخ بکشد و در دل مخاطب جا باز کند. او مدتی را در سینما با فیلمهایی سرخوشانه گذراند و بیشتر در تلویزیون بود که عرضاندام میکرد؛ تااینکه حامد محمدی او را برای نقش اول فیلم سینمایی «فرشتهها با هم میآیند» انتخاب کرد و او را در کنار نوآمدهای دیگر بهنام «نازنین بیاتی» قرار داد و او اگرچه بازهم لباس روحانیت را بهتن کرد؛ اما اینبار در فضایی درام و جدی و نقش یک؛ این فیلم، داستان یک روحانی جوان بهنام «احمد» است که با همسرش «لیلا» درحالی با تنگدستی روزگار سپری میکنند که صاحب سهقلو میشوند و ... موفقیت این فیلم و نقش، او را مناسب نقشهایی در قدوقواره چهره اول کار، تثبیت کرد. در قاب کوچک نیز «سهدونگ، سهدونگ» بهخوبی بانیِ بروز تواناییهای کمدی انحصاریِ او شد؛ اتفاقیکه بعدها در دو کار «دست بالای دست» تکرار شد و در «دردسرهای عظیم» به اوج رسید. او دیگر یک ستاره مخاطبپسند شده بود و دستنیافتنیتر برای حضور در تلویزیون؛ چراکه سینماییها دنبالش بودند: وحید امیرخانی، علی عطشانی و مانی باغبانی بهترتیب، او را در فیلمهای «در مدت معلوم»، «پارادایس» و «خرگیوش» بهکار گرفتند که اگرچه هرسه بهواسطه حواشی و سوژههای ملتهب؟! توانستند در گیشه موفق شوند؛ اما نمیتوان آنها را کارهایی ارزشمند نامید. دراینبین، حتی «برزو نیکنژاد» نیز که با او دو فصل جذاب «دردسرهای عظیم» را کار کرده بود، «زاپاس» را با حضور وی ارائه داد که بهرغم گیشه مناسب؛ کاملاً مشخص بود قرار است کلاهی باشد که از نمدِ آن سریال اثرگذار، گیرِ هردونفرشان بیاید. حامد محمدی هم، از «فرشتهها با هم میآیند» چرخش ژانر داد و رسید به کمدیِ «اکسیدان» که بیشتر نان جنجال و حواشیاش را خورد تا پتانسیل هنریاش را؛ چنانکه ۱۷ نماینده مجلس، نامهای به وزیر ارشاد وقت نوشتند و از اکران آن گله کردند و خواستند سریع توقیف شود؛ دلیلشان را هم توهین این فیلم به ادیان مقدس الهی و ایجاد تفرقه عنوان کردند. منوچهر هادی در «آینهبغل»، او را کنار محمدرضا گلزار نشاند و نشان داد که ستارهای از جنسی متفاوت با ظاهری متفاوت قد علم کرده و میتواند فروش فیلم را دوچندان کند؛ این اثر البته به فهرست پرفروشترینهای تاریخ سینمای ایران پیوست. موفقیت «هزارپا» و حضور او کنار رضا عطاران که ستارهای بینظیر در کارهایی از جنس کمدیست، حاکیازآنبودکه او کنار هر چهره «بفروشی»، نقش انکارنشدنیِ خود را در جذب مخاطبِ بیشتر و متعاقباً سود بیشتر دارد. «ماجرای نیمروز» اما از آن فیلمهایی بود که عزتی را درحالپوستانداختن به مخاطب عرضه کرد؛ تغییروتحولی که با «تنگه ابوقریب»، «لاتاری»، «پیلوت»، «جاندار»، «دوزیست»، «مغز استخوان»، «شنای پروانه» و ... اینروزها با «مرد بازنده» سیر تکاملیِ خود را طی میکند.
عکس: آرمین احمری