غلامرضا عربی:
نمایش «شهادت پیوتر اوهه» از قوانین دستوپاگیر زندگی میگوید
پیام احمدی کاشانی
غلامرضا عربی؛ کارگردان نمایش «شهادت پیوتر اوهه» گفت: «اوهه، زندگی آرامی را در خانه کوچک و جمعوجور خود دارد که نامه اخطاری ازطرف یکی از کارمندان دولت دریافت میکند مبنیبراینکه ببری در لوله حمام منزلش دارد زندگی میکند. اینقضیه برای اوهه مضحک بهنظر میرسد و نمیپذیرد؛ اما بعدازاینکه برگه اخطارها را میبیند، مقداری قضیه جدیتر میشود. بعدازآن، مأمور مالیات میآید تا مالیاتِ ببر را بگیرد. مدیر سیرک میآید از ببر برای سیرکش استفاده کند و ازطرف وزارت علوم نیز دانشمندی برای تحقیق درباره زندگی ببرها در آپارتمان به خانه اوهه میآید. شکارچی برای شکار ببر میآید و سرانجام منشی وزارت امور خارجه میآید تا از وجود ببر برای استحکام روابط بینالمللی دو کشور هندوستان و کشور مبدأ استفاده کند و ... اتفاقات پیچیدهای دراینمیان رخ میدهد که زندگی آرام اوهه را با چالشهای ناخواستهای روبرو میکند. این نمایشنامه، بسیار جاندار و گردنکلفت بود و پر از مسئله و چالشهای عمیق. خیلی دوستش میداشتم. سالها بود که دنبال اجرای آن بودم و خوشحالم با گروهی آنرا اجرا میکنم که سالهاست باهم همکاری کرده و ارتباطات حسی خوب و نزدیکی داریم. با یکدیگر حرف میزنیم و اتفاقات صحنهای را مرور میکنیم، فوق هدفها را بهچالش میکشیم و این اتفاق، برایم ارزنده است». وی درادامه گفت: «سال 1380 این نمایشنامه را در خانه هنرمندان (سالن انتظامی) بهکارگردانی دکتر خاکی؛ نمایشنامهخوانی کردیم. آنموقع هنرجوی وی بودم. بازیگرهای خیلیخوبی در آنگروه حضور داشتند. دکتر خاکی میخواست این نمایشنامه را روی صحنه ببرد که نشد؛ اما همیشه در ذهنم بود که از متن قَدَر اسلاومیر مروژک میتوان اتفاق صحنهایِ خوبی خلق کرد و چقدر سؤالهای بشری عمیقی در خود دارد که بشر امروز با آنها دستبهگریبان است؛ بشری که در جامعهای پر از قوانین دستوپاگیر زندگی میکند. این متن در ذهنم ماند تا حدود هفتسالپیش که آنرا ارائه دادم به تماشاخانه ایرانشهر؛ اما بعدها تصمیم گرفتم در تالار حافظ آنرا اجرا کنم. سالن اینجا را مناسبتر از آنجا دیدم. شرایطی که ما میخواستیم دقیقاً دراینتالار مهیا بود و میتوانست اتفاق بهتری از تماشاخانه ایرانشهر برای ما رقم بخورد». وی درباره ویژگیهای این متن افزود: «بهنظرم بشر امروزه درگیر قوانینیست که زندگی ساده را از آدمها میگیرد و آنها را وادار به انجام کارهایی میکند که دوستش ندارند؛ اما چون در قالب یک اجتماع زندگی میکنند، پذیرفتهاند که حقوحقوق خود را بدهند و چیزی را دریافت کنند که دراصل آنها را دراکثرمواقع متضرر میکند یا حتی تا مرز نابودی پیش میبرد. بشر امروز از حقوق شخصی خود گذر میکند؛ زیرا توان مقابله با این فشار عظیم را ندارد. فکر میکنم مروژک دست به کاری عظیم زده و مسئله بغرنجی را درایننمایشنامه بهچالش میکشد. هماکنون که دارم این مصاحبه را با شما انجام میدهم، این نمایشنامه در کشور آمریکا بهروی صحنه است. تصور کنید 50سالقبل مروژک تبعید میشود و تصور آن جامعه برآناستکه وی را در نطفه خفه کرده؛ اما پس از 50سال ما آن متن را اینور دنیا روی صحنه میبریم یا در آمریکا نمایشنامهاش اجرا میشود. معنای آن ایناستکه حقیقت هیچگاه برای همیشه، پنهان نمیماند و روزی آشکار خواهد شد. وقتی زمان گذر میکند، آیندگان متوجه میشوند که چهچیزی واقعی بوده و چهچیزی نه. بهنظرم درایننمایش میتوان اینموضوع را لمس کرد». وی درباره مشکلات که در اجرای این نمایش داشته، گفت: «مشکلاتی که ما داریم، مشکلات اساسیست که همه تئاتر دارد؛ فقط مربوط به ما نمیشود. درست از وقتی متن را انتخاب و میخواهید شروع کنید، بازیگرها را دعوت و فضای تمرین را پیدا کنید، دکور نیاز دارید و میخواهید لباس تهیه کنید، همه اینها، نیازمند حمایت مالی دولتیست. در تمام جوامع پیشرفته دنیا تئاتر مسئله و مقوله مهمیست بهعنوان هنری پویا که زندهترین هنر دنیاست. وقتی تئاتر درحالاجراست، لحظه خلق اتفاق میافتد و وقتی تمام میشود، یعنی خاتمه هنر تئاتر. وقتی نقاشی میکشید تا سالها میتوانید آنرا نگاه کنید، موسیقی را ضبط میکنید و تا سالها آنرا گوش میدهید؛ اما اگر تئاتر را ضبط کنید، دیگر آن حس را به شما نمیدهد. تئاتر، هنر لحظه است؛ فقط زمانیکه دارد خلق میشود، وجود و ظهور و بروز دارد. هنری که درلحظه خلق میشود، نیازمندیهای خاصی دارد که برای تولید باید با دقت و وسواس بیشتری به آن اندیشید و این مشکلاتی که گفته شد، برای تمام گروههاست. در تمام کشورها؛ حتی تئاترهای خصوصی برای تولید تحتحمایت دولتاند. جالب اینجاست که ما، در تئاترهای دولتی نیز از حمایت دولت محروم هستیم؛ و این سؤالیست که سالهاست میپرسیم اما جوابی دریافت نمیکنیم. اینشیوه مدیریت تئاتر، آرامآرام منجر به مرگ هنری میشود که میتواند در پویاترشدن جامعه نقش بسزا داشته باشد. سرمایهگذاری دراینبخش میتواند باعث شادابی جامعه شود و ارتباط نفسبهنفس مخاطب با این گونه از هنر؛ یعنی تئاتر باعث میشود تماشاگر چیزهایی را از سالن با خود بردارد و ببرد که شاید در گالری نقاشی یا سالن سینما نتواند آنها را بردارد؛ آنچه در مخاطب تئاتر باقی میماند، در وجودش نهادینه میشود. برای مخاطب تئاتر لمس میشود، شنیده میشود و دیده میشود؛ دراصل زندگی میشود. مخاطب مقابل شما نشسته و شما را میبیند. بهنوعی با شما همزادپنداری میکند و این همزادپنداری منجر به یک پالایش روانی میشود. استاد عباس جوانمرد بزرگ (نور به قبرشان ببارد) همیشه میگفت؛ در جهان هستی جز خداوند که وجود مطلق است، همهچیز نسبیست و هرآنچه در طبیعت مطلق شود، محکوم به فناست. وقتی آدمی تلاش برای پیداکردن مسیر چراییهای زندگی نمیکند و بهبهانه آرامش در زندگی، کوششی برای رفع موانع سر راه خود نمیکند، محکوم است که قربانی بشود ... شاید اوهه درایننمایش، قربانی چنان اتفاقیست». عربی گفت: «هنگامیکه دارم بازیگرها را روی صحنه میبینم، دیگر غلامرضا عربی نیستم؛ خودم را در خویشِ بازیگر میبینم و آن حسوحال را دارم. هنگامیکه نمایش شروع میشود، غرق در نمایش میشوم؛ چراکه نظم صحنهای برایم بسیارمهم است و معتقدم جهانی که در آن زندگی میکنیم، با کمبود نظم طبیعی مواجه است. معتقدم هنر در تمام سطوح و انواع خودش باید کمک کند که دست آدمهای جامعه را بگیرد و بهقول ابوسعید ابوالخیر؛ ازآنجاییکه هستند یکقدم ببرد جلوتر. اگر هنری، توانایی اینرا نداشته باشد که با مخاطبان خود چنین رفتاری داشته باشد، پس اساساً هنر نیست. ذات هنر نمیپذیرد چنین اتفاقی را. اگر ما میخواهیم دست به خلق یک اثر هنری بزنیم، باید در آن روزنه امیدی باشد که دل مخاطب را به آن روشن کند. هنر در معناباختهترین شرایط جامعه نباید تهی از امید به زندگی باشد. بهنظرم جهان ما نهایتاً باید تبدیل شود به همان گل سرخ پایان نمایش ایستادن به وقت رفتن؛ وگرنه بشر میمیرد، پیشازآنکه بمیرد». وی درانتها از همه دعوت کرد به سالن حافظ بیایند و کار گروه تئاتر باران را ببینند و افزود: «گروه تئاتر باران، از 1380 و از کلاسهای فرهنگسرای بهمن شکل گرفته و دراینسالها کار کرده و نمایشهای متعددی را به مرحله اجرا رسانده است».