شبهای روشن یک بازیگر بهنام هانیه توسلی
مصطفی رفعت
یک نگاه به پرونده کاری «هانیه توسلی» نشان میدهد که او هم خیلیزود شناخته شد و هم سریعاً نگاه منتقدان را جلب کرد؛ یعنی در دومین حضور حرفهایاش؛ «شام آخر» با موفقیت قابلتوجهی که فیلم در گیشه کسب کرد، تصویر او نیز سر از انواع نشریات درآورد و بهسرعت شایعات پیرامونش قوت گرفت: آیا او دختر بازیگر نقش اول فیلم فریدون جیرانی؛ یعنی «کتایون ریاحی» بود؟ میزان شباهت در تصاویر انتشاریافته از آنها چنان بود که رابطه مادرودختریشان از فیلم، وارد معرکه اخبار جنجالی و صحبت علاقهمندان سینما شد. یکسالبعدش نیز با «شبهای روشن» همه نظرات را به توانایی خود در بازگیری معطوف کرد و آنقدر متوازن هردوسویِ معادله شهرت و قدرت را باهم پیش برد که تابهامروز نیز اینراه ادامه دارد و پیوسته هم در آثار گیشهپسند مانند «نهنگ عنبر» و «گرگبازی» و «کلمبوس» بازی دارد و هم در کارهای جسورانهای که بهاصطلاح بفروش نیستند هنرنمایی میکند: «شکاف» و «بنبست وثوق» و «ابرهای ارغوانی». او اینروزها با نقشی متفاوت در اولین ساخته بلند سینمایی بهرنگ دزفولیزاده حضور دارد؛ «بیصدا حلزون» که بهاینبهانه به او پرداختهایم.
اگر بخواهیم با نگاهی منصفانه به مدیومی که باعث شهرت هانیه توسلی شد، اشاره کنیم؛ بیشک سهم تلویزیون از سایر رقبا بیشتر است و اگرچه او در سینما با فیلمهایی نظیر «دهلیز» و «شبهای روشن» توانست جهشی قابلتوجه را در بهرخکشیدن تواناییهای بازیگری تجربه کند؛ اما آیا میتوان بهسادگی از کنار تأثیر سریالهای «وفا»، «میوه ممنوعه» یا «شمسالعماره» در افزایش محبوبیت او نزد مخاطبان عام حوزه تصویر گذشت؟ اگر آن حضور کوتاه بهعنوان سیاهیلشکر در «سگکشی»؛ اثر بهیادماندنیِ بهرام بیضایی را کنار بگذاریم، اولین جاییکه در قالب یک بازیگر وارد عرصه شد، «غریبه» بود؛ سریالی محصول ۱۳۷۹ بهکارگردانی جواد اردکانی که پاییز ۱۳۷۹ از شبکه دو پخش شد. آنزمان او تازه 20سالگی را از سر گذرانده و به تحصیل مشغول بود. همانسال در پروژه ساخت سینمایی «آخر بازی» (همایون اسعدیان) که اولین حضور حرفهایِ حامد بهداد بهعنوان بازیگر نیز بود؛ در سِمَت دستیار کارگردان حضور داشت. بااینحال، ذکر خاطره اولین حضورش مقابل دوربین خالیازلطف نیست؛ یعنی همان تجربه سیاهیلشکری در ساخته بیضایی. این هنرمند چندسالپیش درگفتوگوبا «امیر جعفری» در مجموعه «عقاید یک آکتور سینما» گفته بود: «از نوجوانی آثار بیضایی را مطالعه میکردم. بیضایی را دوست داشتم و دارم. منظومه آرش را آنقدر خوانده بودم که دیگر حفظ شدم. یکی از اتفاقات خوب زندگیام ایناستکه تلفظ حرف سینِ من، با خواندن همین نمایشنامه درست شد. میرفتم پیش مادربزرگم و بلندبلند نمایشنامه آرش را میخواندم؛ تاجاییکه دیگر ملکه ذهنم شد. اولینباری که آمدم تهران، رفتم دفتر آقای بیضایی و آنموقع درحالپیشتولید سگکشی بود؛ و این افتخار را داشتم تا در سکانسی از فیلم، از جلوی دوربین رد شوم! درواقع، در سکانسی از فیلم که مژده شمسایی در هتل بهطرف فردوس کاویانی حرکت میکند، بهعنوان یک مسافر از جلوی دوربین گذشتم؛ اما از آناهید آباد (دستیار بیضایی) خواستم تصویر نیمرخم گرفته شود؛ چون بعداً میخواهم بازیگر شوم و خوب نیست چهره کاملم مشخص شود». سال 1380 بود که ستاره بخت توسلی نیز درخشید؛ ابتدا برای مهدی کرمپور در فیلم کوتاه «روی جاده نمناک» حاضر شد و سریعاً به تیم فریدون جیرانی برای ساخت فیلم بلند سینمایی «شام آخر» پیوست. کاراکتر همیشگی و کلیدیِ آثار جیرانی یعنی «مشرقی» (یک زن) را دراینفیلم «کتایون ریاحی» بازی میکرد؛ استاد دانشکده معماری که پس از 26سال زندگی با شوهرش، بهسبب ناسازگاری فکری و رفتاری؛ با پادرمیانی دخترش، از همسرش جدا میشود. زندگی تازه او با آمدن جوانی بهنام «مانی» (محمدرضا گلزار) وارد فازی تازه میشود که به اختلاف میان مادر و دختر میانجامد. نقش دختر را هانیه توسلی برعهده گرفته بود که بهخاطر حواشیِ ناشی از انتشار اخباری مبنیبراینکه دختر واقعیِ کتایون ریاحی بوده و البته موفقیت قابلتوجه فیلم در گیشه و بین مخاطبان سینما، باعث شد نام او سر زبانها بیفتد و مسیر پیشرویش هموار شود. در همواریِ اینمسیر البته نباید از نقش اکران همزمان فیلم «اثیری» ساخته محمدعلی سجادی گذشت؛ این فیلم با مضمون ترسناکش جایگاهی مطلوب در گیشه یافت و متعاقب آن، توسلی نیز قدمهای بعدیاش را راحتتر برداشت. حضور در آثار کمال تبریزی (گاهی به آسمان نگاه کن)، فرزاد مؤتمن (شبهای روشن)، محمد بزرگنیا (جایی برای زندگی)، نیکی کریمی (یک شب) و سامان مقدم (کافهستاره) نشان داد چقدر راحت وارد بازیِ بزرگان شده و توانسته جایگاهش را برای دریافت پیشنهاد نقش اول، تثبیت کند؛ کمااینکه در «یک شب»، نیکی کریمی در اولین تجربه ساخت فیلم بلند خود، به او اعتماد کرد. او البته برای بازی در «شبهای روشن» برنده تندیس بهترین بازیگر نقش اول زن در هفتمیندوره جشن خانه سینما شد و در جشنواره فجر نیز با نامزدی سیمرغ بلورین؛ تا مرز انتخاب بهعنوان بهترین بازیگر نقش اول زن پیش رفت. در «دیشب باباتو دیدم آیدا» اثر رسول صدرعاملی، انتخاب بازیگران را برعهده داشت و بعد، در اولین ساخته سینماییِ «مونا زندی حقیقی» بهنام «عصر جمعه» در کنار رؤیا نونهالی قرار گرفت. این فیلم، سیمرغ بلورین بهترین فیلم اول را در 24اُمیندوره جشنواره فیلم فجر دریافت کرد؛ اما اکرانش بهدلیل مشکلات مجوز انجام نشد و نهایتاً پس از ۱۵سال در شهریور ۹۹ در نمایش خانگی منتشر شد. با فیلم «زمان میایستد» در سال 1384 تجربهای متفاوت را از سر گذراند؛ او تنها بازیگر این ساخته علیرضا امینی بود. دختری برای رسیدن به مرد موردعلاقهاش باید به آنسوی مرزها برود و مسیر دشواری را طی کند که دراینراه اتفاقهایی رخ میدهد. سال 85 را باید شروعی تازه برای او نامید: بازی در سریالی از محمدحسین لطیفی باعنوان «وفا» که نوروز آنسال هرشب از شبکه سوم نمایش داده شد و درباره عشق جوانی ایرانی-یهودی بهنام «ژوبین» به دختری لبنانی-ایرانی بهنام «وفا» بود. موفقیت غیرمنتظره اینمجموعه تلویزیونی، نهتنها به شهرت «پوریا پورسرخ» انجامید؛ بلکه در کارنامه توسلی نیز بهمثابه یک نقطهعطف عمل کرد؛ نقطهعطفی که یکسالبعدش با سریال «میوه ممنوعه» برای پخش در ایام ماه رمضان، تکرار شد و او را چندپله نزد مخاطبان عام بهلحاظ شهرت و محبوبیت بالاتر برد. این ساخته حسن فتحی، یک پیروزِ تمامعیار بود که باعث شد اساساً هانیه توسلی با همان نقش در خاطره مخاطبان ماندگار شود. عشق نامتعارف یک مرد پابهسنگذاشته (علی نصیریان) به دختری جوان (هانیه توسلی) چنان به سوژه روز نشریات درآمد که میتوان گفت، این سریال بههرعنوان یکی از پربسامدترین سریالهای تاریخ تلویزیون بهلحاظ محبوبیت تابهامروز شناخته میشود. او نیز از بازیگران زنیست که بخت حضور در فیلم متفاوت عباس کیارستمی؛ «شیرین» را یافت. مستندی که تصویرگر نگاه ۱۱۳ بازیگر زن، بدون هیچ سخنی به دوربین است؛ درحالیکه اصوات قرائت منظومه «خسرو و شیرین» نظامی گنجوی نیز بهگوش میرسد. درادامه در آثار متنوعی در سینما بازی کرد که بعضیهایشان مانند «مادر پاییزی»، «ندارها»، «عصر روز دهم» و «زندگی خصوصی» بهاشکالی متنوع موردتوجه واقع شدند؛ مثلاً «مادر پاییزی» بهکارگردانی سیروس رنجبر یاجلو که اقتباسیست آزاد از رمان «ماجرای عجیب سگی در شب» اثر مارک هادون؛ تابهامروز تنها دو اکران محدود در جشنوارههای «فجر» و «سلامت» داشته یا «زندگی خصوصی» بهخاطر سوژه ملتهبش درباره یک رابطه موازی، مدتها درگیرودار مجوز اکران بود. او حالا با فیلم «بیصدا حلزون» به سینما بازگشته که با محوریت موضوع کاشت حلزون و اشاره به مشکلات ناشنوایان، داستان زنی را روایت میکند که بین احساس و منطقش مردد است. او تازگیها با اثر پرمخاطب و پرحاشیه «زخم کاری» حضور در یک مجموعه برای پخش از یک پلتفرم آنلاین را تجربه کرده بود.