گفتوگو با نساء یوسفی؛ بازیگر نمایش «زنی در دو چهره»
امین کردبچه چنگی
نساء یوسفی؛ بازیگر نمایش «زنی در دو چهره» که بهنویسندگی و کارگردانی «پندار اکبری» در سالن نمایش «سپند» در تهران بهروی صحنه رفت؛ بااشارهبهاینکه در دوران کرونا، در حوزه سریال و سینما فعالیتهای بسیاری داشته است، گفت: «در دوران اوج کرونا با نمایش خاکسفید، روی صحنه بودم که در همان دوران استقبال بسیارخوبی از این نمایش شد؛ اما نهایتاً شیوه کار بهگونهای بود که بعضی شبها کار به تعطیلی میکشید؛ اما نهایتاً اجراها مجدداً اتفاق میافتاد». وی بااشارهبهاینکه در چند نمایش اخیر، در قالب متون ایرانی بهروی صحنه رفته؛ اما وقتی با متنی خارجی مواجه شده، استقبال خوبی از آن کرده است، افزود: «پیشازاین در چند اثر ایرانی حضور داشتهام؛ ازاینرو، دوست داشتم در یک نقش و شکلوشمایل دیگری بر روی صحنه حاضر شوم». این مدرس بازیگری، این اثر را دارای تمی طنز دانسته و بابیاناینکه همهچیز درایناثر بسیار شستهورفته است، افزود: «بهایندلیلکه همهچیز شستهورفته بوده و پسزمینه طنز نیز در آن وجود دارد، بازی درایننمایش را پذیرفتم و تمرینات بسیارکم آن آغاز شد و توانستیم پس از دوره کوتاه تمرینها این اثر را روی صحنه بیاوریم». یوسفی، باابرازخرسندیازاینکه تا اینجای اجراها، نظر تماشاگران نسبت به کار مثبت بوده است، افزود: «البته نقدهایی منفی نیز نسبت به این اثر هست و همیشه میدانیم که یک نمایش، درعیناینکه محاسنی دارد، قطعاً یکسری معایب هم دارد». وی بااشارهبهاینکه ترس از بیماری کرونا همچنان بین تماشاگران تئاتر وجود دارد و بسیاری از دوستداران تئاتر هنوز با این ترس مواجه هستند که نکند در فضای بسته مبتلا به بیماری شویم، افزود: «باتوجهبهاینکه آمار پائین آمده و مرگومیری نداریم؛ اما باید بپذیریم این ویروس هنوز وجود دارد؛ البته این ویروس، بنا به تفسیر دوستان کادر پزشکی، ضعیف و ضعیفتر شده و ایننکته را خود ما نیز بهخوبی میدانستیم».
بازیگر نمایش «خاکسفید» بابیاناینکه کنار بسیاری از همکارانش در حوزه تئاتر، با فعالیت دراینعرصه اجازه ندادند چراغ تئاتر خاموش شود، گفت: «به هر ضربوزوری شده، تئاتر را برقرار نگاه داشتیم؛ اما دراینمیان برخی دوستان نیز آمدهاند و شیوه آنلاین را برگزیدهاند و من نیز دراینحوزه فعالیت کردم که فیلم اثر نمایشی تهیه میشد و جشنوارهای نیز با هدف دیدهشدن این آثار بهراه افتاد؛ اما متأسفانه در جامعه ما درمجموع به هنر در قالب هر رشتهای بها نمیدهند و انگار کلاً هنر را دوست ندارند». وی خداوند را سرمنشأ تمام رشتههایی دانسته که ما امروز روی زمین آنها را بهعنوان هنر میشناسیم و بااشارهبهاینکه خط، نقاشی، رنگ، عکاسی و سینما میتوانند درایندسته قرار بگیرند، تصریح کرد: «خداوند همه اینموارد را در دل طبیعت گذاشته و ما همه اینمسائل را میبینیم؛ منتهی باید بپرسیم که چرا جامعه و مسئولین ما تا اندازه وسعت هنر به آن بها نمیدهند».
وی بااذعانبهاینکه 25سال بهعنوان معلم هنر و پرورشی در مدارس حضور داشته است، بابیاناینکه متأسفانه درعیناینکه میبایست از این ساعت بهعنوان یکساعت مؤثر یاد کرد؛ اما در بسیاریازموارد معلمان دانشآموزان را به حیاط فرستاده و نهایتاً خودشان زیر باد کولر مینشستند، افزود: «همواره در دوران تدریسم، تلاش کردم کاری تازه رقم بزنم و هرگز قصد ندارم امروز با منمهای گذشته این بحث را ادامه بدم؛ اما باید بگویم درهمیندوران دوست داشتم دست به کارهایی بزنم که هرگز از آنها حمایت نمیشد». یوسفی، فعالیت در حوزه پرورشی در دوران تدریسش را فعالیتی دشوار خواند و بابیاناینکه همواره از اطرافیان و همکارانش اینموضوع را دریافت میکرد که چرا اینقدر پرانرژی و فعال هستی و مگر چقدر حقوق میگیری؟! گفت: «شاید بتوان گفت؛ نسبت به زحمتی که در مدارس میکشیدیم، رقم آنچنانی دریافت نمیکردیم؛ تمام کار ما دلی بود و عشقی که به دانشآموزانم داشتم موجب شده بود اینمسیر را باقدرت ادامه بدهم».
این بازیگر تئاتر بااشارهبهاینکه در دوران تدریس در مدرسه کارگاهی باعنوان «کارگاه خلاق» راه انداخته بود که با استقبال دانشآموزان مواجه شد، افزود: «این کارگاه بسیار مورداستقبال دانشآموزان پسر قرار گرفت و چون این کودکان از بچگی دنبال ابزارهایی مانند میخ، پیچگوشتی، اره و چکش هستند، همواره حالشان دراینکارگاه خوب بود. بچهها دراینکارگاه، بنا بود هرآنچه را مادرانشان دور بریزند، به مدرسه بیاورند و با انبردستها و پیچگوشتیهای کوچک، چیزهایی را بسازیم که برایمان خیلی جالب بود». وی بااشارهبهاینکه دانشآموزان با قوطیهای شکلات، پودر رختشویی، رب و ... درآنمرحله از تحصیل توانستند دست به تولید کاردستیهایی مانند هلیکوپتر و کشتی بزنند و این آثار در قالب نمایشگاهی در مدرسه ارائه شد، افزود: «بااینکه مسئولین درآنزمان از آن نمایشگاه استقبال کردند و بسیار خوششان آمد؛ اما نهایتاً هیچ حمایتی از اینروند اتفاق نیفتاد. درحالیکه انتظار داشتم اینروند، به مدارس دیگر نیز بسط و گسترش یابد و من اینطرح را برای باقی مدارس نیز ارائه کنم تا این اتفاق برای دانشآموزان مدارس مختلف رقم بخورد».
یوسفی بازه سنی هنرجویانش را از پنجسالبهبالا تا حتی رانندگان اتوبوس برشمرده و بااشارهبهاینکه در بسیاری از فرهنگسراهای تهران نیز با تدریس رشتههای سفال، خط و نقاشی به فعالیت پرداخته است، افزود: «در زمان تدریس و کار نقاشی با دانشآموزان میدیدم که بچهها چقدر تشنهاند و چقدر دوست دارند رنگ به آنها داده شود و بیایند روی دیوار و این رنگها را با یکدیگر قاتیپاتی کنند و اصلاً به این کاری نداشتیم چهچیزی نهایتاً رقم میخورد و چه تصویری بر روی دیوار ایجاد میشود». بازیگر نمایش «فینجین» بااشارهبهاینکه میداند بچهها در خانههای آپارتمانی محدود بوده و عذابکشیدن از این محدودیت، وقتی دانشآموز با فضای باز مواجه میشود، بهخوبی مشهود است، گفت: «فرزندان در خانوادههای آپارتماننشین تا میآیند حرکتی بکنند، مادر به آنها میگوید که مثلاً مواظب باش! دستت را جایی نمال! مبل رنگی نشود! و چنین موضوعاتی برای آنها در خانه محدودکننده است؛ اما من تمام محدودیتهای موجود در فعالیتهای هنری دانشآموزانم را برداشته و آنها را آزاد گذاشته بودم».
وی با ابراز تقدیر از همراهی مدیران خلاق مدرسه دراینروند با او؛ باابرازتأسفازاینکه بسیاری از دیگر معلمان همواره درحالموشدوانی در فعالیتهای او بودهاند و بهاصطلاح سعی داشتند چوب لای چرخ این فعالیتها بگذارند، گفت: «من حتی در یکی از راهروهای مدارس غیرانتفاعی منطقه 14، دیواری را به آثار دانشآموزان اختصاص داده و با یونولیت، قابهایی را دست کرده بودم که بچهها بااستفادهاز این ظرفیت، میتوانستند روی لباس و جورابشان چاپ بزنند و نمایشهای عروسکی خلاق خود را در مدرسه اجر کنند». بازیگر نمایش «یک شاخهگل سرخ» بااشارهبهاینکه همواره دراینگونه مدارس غیرانتفاعی، برای دانشآموزان تدارک صبحانه دیده میشد؛ اما دانشآموزان از آن استقبال نمیکردند، گفت: «وقتی به این مدرسه ورود کردم، ازطریق تکیه به همین کلاسهای هنری، بهلطف خداوند تلاش کردم کاری کنم؛ و نتیجه اینبودکه دانشآموزان مدارس برای رسیدن بهپای سفرههای عدسی صبحانه سرودست بشکنند و این ازطریق همین سفالگری، تئاتر و نقاشی اتفاق افتاد». یوسفی، بااشارهبهاینکه رفتار دانشآموزانی که پس از انجام این فعالیتها از وعده صبحانه استقبال میکردند، برای دیگر معلمان جای سؤال داشت و تعجببرانگیز بود، خاطرنشان کرد: «در کلاسم جایزه ویژهای برای سکوت دانشآموزان داشتم و همواره معاون و مدیر مدرسه پشت درِ کلاس من میایستادند و از من سؤال میکردند تو چه رفتاری انجام میدهی که صدای دانشآموزان درنمیآید؟ و همینامر موجب میشد که نهایتاً، هر 22نفر از شاگردان من در پایان کلاس، نقاشی ارائه کنند».
وی بااشارهبهاینکه نهایتاً دانشآموزان کلاسهای چهارم و پنجمم را که در اوج شیطنت سعی در ارائه خویش داشتند، با جوایزی مانند «پودر ژله»، «کنسرو لوبیا» یا «یکجفت جوراب» که با هزینه شخصی خویش تهیه میکردم دراینمسیر نگاه میداشتم، یادآور شد: «جایزه بچهها را با یک گیره بر روی تخته آویزان میکردم و از ابتدا تا انتهای کلاس، دانشآموزان سکوت میکردند که این جایزه قرار است به کدامیک از بچهها برسد». این بازیگر تئاتر بابیاناینکه رخدادهای زیادی در روند فعالیتش در مدارس، او را بهایننتیجه رساند که دانشآموزان بسیار تشنهاند و جای تأسف دارند؛ که کوتاهیهای بسیاری درزمینه پرورش استعدادهای هنری نسبتبهآنها صورت میگیرد، گفت: «بهنظرم آموزشوپرورش که میتوان الفاظ تربیت و پرورش را نیز جایگزین آن کرد، یکی از مهمترین ارکان زیرساختی در هر جامعه است؛ زیرا معتقدم آموزش، بخشی از تربیت است و دانشآموز نهایتاً به افق یادگیری خواهد رسید».
یوسفی، پرورش و خلاقیت دانشآموزان را از جمله نکات مهمی برشمرد که میبایست با اتکای به آن، دانشآموز در آینده مفید و مثمرثمر واقع شود، افزود: «این دودوتاچهارتای مدرسه نسبت به بخش تربیت، اهمیت چندانی ندارد و دانشآموز در روند زندگی اجتماعی نیز این دودوتاچهارتا را یاد میگیرد؛ اما متأسفانه امکانات موجود را برای پرورش استعدادهای هنری در مدارس دولتی نداریم و شاید در مدارس غیرانتفاعی، این امکان بیشتر برای خود دانشآموزان وجود داشته باشد». وی باتأکیدبراینکه ازطریق تئاتر، سرود، نقاشی و خط در مدارس توانسته بود رخدادهای مهمی را برای دانشآموزان رقم بزند، افزود: «عملاً من در مدرسه به یک مشاور مبدل شده بودم؛ اما نهایتاً اینامر حسادت مشاورین و معاونین مدرسه را برانگیخت که چقدر فلانی در مدرسه خواهان دارد! من به این طیف فکری همواره اینگونه پاسخ میدادم که شما باید امروز دانشآموزی را ببینید که اوایل سال بلد نبود حتی یک مداد در دستش بگیرد یااینکه نمیتوانست از زور خجالت حرف بزند یا یکسری مشکلات خانوادگی؛ ازجمله بچه طلاق بودن، شبادراری یا ناخنخوردن داشته ...؛ اما با رسیدن به روزهای پایانی سال، همین دانشآموزان توانستند به نمرات خوبی دست پیدا کنند تا خانوادههایشان نیز نسبتبهآنها احساس خوبی داشته باشند».
عکس: مینا قانع