پژمان بازغی؛ موفق در بازیگری، محبوب در اجرا

مصطفی رفعت بسیاری از علاقه‌مندان فیلم و سریال، «پژمان بازغی» را با نقش یک راننده جوان عشقِ بازیگری به‌یاد می‌‌آورند؛ در سریال «آژانس دوستی» که همسرش «صدیقه» (با بازیِ سحر جعفری جوزانی) مدام او را «جوادجان» صدا می‌کرد و ... شاید هم بگوییم که چه جالب! آرزوی آن کاراکتر درآن‌مجموعه سرآخر در دنیای واقعی برای ایفاکننده‌اش، برآورده شد و حالا دیگر «پژمان بازغی» یک چهره شناخته‌شده در عرصه بازیگری‌ست؛ اما ماجرا برای او کمی قبل‌تر آغاز شده بود؛ نه در تهران و در سریالی که پخش آن دوسالی به‌طول انجامید؛ بلکه در یک فیلم سینمایی و در شهرستان: «رفیع»؛ دانشجوی انصرافی رشته نقاشی، افسرده و ناراضی از وضعیتش، به نقاشی‌کردن پناه برده است. او که با پدرش روابطی سرد دارد، توسط تلفن یک زن ناشناس درمی‌یابد که مادرش زنده است و پدر تا‌به‌حال به او و خواهرش دروغ گفته. «رفیع» از پدر توضیح می‌خواهد؛ و پدر، مادر را مقصر می‌داند که بین کار و زندگی، کارش را که مورداختلاف آن‌ها بوده، انتخاب می‌کند و به شهری دیگر می‌رود. «رفیع» سعی دارد به پدر نزدیک شود و ضرر مالی او را، با احتکار و فروش مواد غذایی جبران کند؛ اما از‌طرف پدر سرزنش می‌شود. او هم وسایل خود را به خانه مادر می‌برد و اندکی‌بعد می‌فهمد که مادرش زمان درازی زنده نخواهد بود و ... این، ماجرای فیلمی‌ست به‌نامِ «اعتراف» به‌کارگردانیِ مجید فهیم‌خواه (1375) که شاید خیلی‌ها به‌یاد نیاورند؛ اما نقطه آغازی برای حضور دنباله‌دارِ «بازغی» در عرصه هنر شد. حالا نزدیک 30سال از آن‌زمان می‌گذرد و او این‌روزها با اکران هم‌زمان دو فیلم «بازیووو» و «سلفی با دموکراسی» تابستانی داغ را در سینما تجربه می‌کند.

حضور «بازغی» در فضای هنر، از دلِ یک چرخش ناگهانی در مسیر تحصیلش شکل گرفت؛ او پس از قبولی در دانشگاه آزاد واحد لاهیجان، برای تحصیل رشته مهندسی معدن به آنجا می‌رود و از همان‌جا با سینما آشنا و وارد سینمای جوانان مرکز گیلان می‌شود. در «اعتراف» بازی می‌کند که در رشت ساخته شد و جز او، شاهد حضور هنرمندانی دیگر ازاین‌دیار نظیرِ زنده‌یادها عباس امیری و ملکه رنجبر نیز بودیم. دوسال‌بعد در پایتخت به دو پروژه سینمایی می‌پیوندد: «جوانی» ساخته مجید قاری‌زاده و «بلوغ» ساخته مسعود جعفری جوزانی؛ که اولی بیشتر فیلم ابوالفضل پورعرب بود و دومی نیز فیلم حسین یاری. بااین‌حال، او همان‌سال با جوزانی‌ها یک همکاری دیگر را تجربه می‌کند که این‌یکی به‌اصطلاح برایش «آمد» داشت: «آژانس دوستی» مجموعه‌ای پربیننده بود که پخش آن از شبکه یک، دوسالی طول کشید. احمد رمضان‌زاده، حمیدرضا صلاحمند، مجید جعفری شیرازی، محرم زینال‌زاده، فرامرز قریبیان، کاوه دژکام و اکبر منصور‌فلاح تیم کارگردانیِ اپیزودهای آن‌را برعهده داشتند و بازیِ او در کنار فردوس کاویانی، اسماعیل داورفر، حسین پناهی، حمید لولایی، اصغر همت و ... به‌چشم آمد و به‌نوعی می‌توان گفت همین سریال باعث شهرت اولیه او؛ دستکم بین مخاطبان عام شد. «کاشانه» نام سریالی دیگر درهمان‌سال بود که اگرچه نام قاسم جعفری را به‌عنوان کارگردان و فهرستی طویل از بازیگران را نیز یدک می‌کشید، برای او آورده چندانی نداشت. «این یک دادگاه نیست» به‌کارگردانی اصغر توسلی باعث شد چهره او بیشتر در ذهن مردم حک شود و این تثبیت را شاید بتوان گفت سال 81 با حضوری دیگر در تلویزیون به‌نام «دریایی‌ها» تکرار کرد؛ مجموعه‌ای در ۲۶‌قسمت ساخته سیروس مقدم که او را در کنار پروانه معصومی، داریوش ارجمند، رضا عطاران و مریلا زارعی قرار داد. در سینما یکی از اولین اتفاق‌های متفاوت برای او با «سربازهای جمعه» رقم خورد؛ فیلمی از مسعود کیمیایی درباره چند سرباز که یک‌روز جمعه ‌همراه گروهبانشان به شهر می‌آیند؛ اما وقوع حوادثی آن‌ها را به نگاهی دیگر می‌رساند. محمدرضا فروتن، بهرام رادان و پولاد کیمیایی، دیگر بازیگرانی بودند که جمع این سربازها را کامل می‌کردند. سال 82 برای او جز این فیلم، دو کار دیگر نیز با خود داشت: «تارا و تب توت‌فرنگی» و «دوئل»؛ که دومی ساخته احمدرضا درویش پروژه‌ای عظیم در حوزه دفاع مقدس بود و نه‌تنها در جشنواره بسیار تقدیر شد؛ بلکه اکرانی موفق را هم تجربه کرد. حضور بازغی دراین‌‌فیلم در جان‌بخشی به دو مقطع سنی از یک کاراکتر که مستلزم اجرای گریمی سنگین روی یکی‌از‌آن‌ها نیز بود، باعث شد تا توانایی‌هایِ بازیگریِ او بیشتر به‌چشم بیاید. «دوئل» نخستین فیلم سینمایی ایران بود که با صدای دالبی دیجیتال ضبط شد؛ و یکی از گران‌ترین فیلم‌های مستقل در تاریخ سینمای ایران است. این فیلم، موفق به دریافت هشت سیمرغ بلورین از بیست‌و‌دومین‌دوره جشنواره فیلم فجر شد و اگرچه نام «پژمان بازغی» نیز به‌خاطرش وارد فهرست کاندیدهای بهترین بازیگر نقش اول مرد شد؛ اما درکمال‌تعجب، این جایزه به او نرسید. «زینال» به‌ویژه در سکانس‌های زمان حال‌که سنی از این شخصیت گذشته، با بازی قابل‌توجه و دیدنیِ «بازغی»؛ آن‌هم درحالی‌که عمدتاً بر نگاه استوار بود تا دیالوگ، برگ برنده او درآن‌سال‌ها شد تا نگاهی جدی‌تر به پتانسیل‌های او در بازیگری شود؛ هرچند در مصاحبه‌ای که سال‌ها‌بعد انجام داد، گفت: «متأسفانه برخی از کارگردان‌ها دوست دارند که نقش‌های کم‌دیالوگ را بازی؛ و بیشتر از میمیکم استفاده کنم. نمی‌دانم این اتفاق از کجا شکل گرفت. به‌نظرم بعد از دوئل بود؛ اما خودم اصلاً دلم نمی‌خواهد نقش کم‌دیالوگ بازی کنم و برایم سخت است. نقش پردیالوگ مثل فوروارد یک تیم است و معمولاً بازیگرهای پردیالوگ در سینما بیشتر دیده می‌شوند. یادم هست که یک فیلم بازی کردم، بازیگر مقابلم آن‌قدر دیالوگ گفت، بهش سیمرغ دادند؛ اما من کاندیدا هم نشدم! همیشه در سینمای ما، دیالوگ‌گفتن و شلوغ‌بازی به‌چشم می‌آید و بازیگری که ساکت‌تر و کم‌دیالوگ است، مهجور می‌ماند». سامان مقدم برای ساخت چهارمین فیلم سینماییِ خود باعنوان «کافه‌ستاره»؛ و مهرشاد کارخانی برای ساخت دومین فیلم سینماییِ خود باعنوان «ریسمان باز» از او دعوت کردند که هردو را می‌توان جزو بهترین‌های کارنامه او نامید؛ البته فیلم دوم که سه‌سال بعد از کار اول ساخته شد، جای مانور بیشتری برای او داشت: دو جوان از قشر فرودست جامعه که در کشتارگاه کار می‌کنند، مأمور می‌شوند تا گاوی را به یک قصابی در محله‌ای اشرافی برسانند! همین قصه یک‌خطی، نشان می‌دهد که درطول اثر آنچه مخاطب خواهد دید، متکی بر توانایی‌های دو بازیگر فیلم خواهد بود که چگونه در دل موقعیت‌های ایجادشده حرکت خواهند کرد. او و بابک حمیدیان چنان به‌خوبی از عهده این نقش‌های دشوار برآمدند که بارها در محافل مختلف هنری و جشنواره‌ها تحسین شدند. «خواب لیلا» تجربه حضورش در اثری ترسناک بود و «ندارها» او را باز تا یک‌قدمیِ سیمرغ برد. «بازغی» بارها ریسک همکاری با فیلم‌اولی‌ها را به‌جان خرید؛ «تهرون» (نادر تکمیل‌همایون)، «مرگ کسب‌وکار من است» (امیر ثقفی)، «خاطره» (نادر طریقت)، «دو ساعت بعد مهرآباد» (علیرضا فرید)، «انارهای نارس» (مجیدرضا مصطفوی)، «افسونگر» (حسین تبریزی)، «ناهید» (آیدا پناهنده)، «من و شارمین» (بیژن شیرمرز)، «بازیووو» (امیرحسین قهرایی)، «خورشید آن ماه» (ستاره اسکندری) و «جوجه‌تیغی» (مستانه مهاجر) این ادعا را ثابت می‌کنند. او می‌گوید: «من همان‌قدر ریسک‌پذیر هستم که شما به‌عنوان یک خبرنگار از من می‌پرسی چرا در تله‌فیلم و سریال بازی کردی؟ چرا این فیلم را بازی کردی و چرا آن‌را بازی نکردی؟ همه این‌ها ریسک است. اگر هر آدمی؛ خصوصاً یک آرتیست، اهل ریسک نباشد، نمی‌تواند هنرش را ارائه کند. اگر قرار بود از همان ابتدا، مسیر مشخصی را بروم، تبدیل به یک آدم محافظه‌کار می‌شدم؛ آدمی‌که فقط یک مسیر را بلد است و همان مسیر را می‌رود؛ اما من همیشه در زندگی ریسک کردم و پذیرفتم. همین‌که آدم با کارگردان کاراولی کار می‌کند یعنی ریسک». او در عرصه سریال، چه در تلویزیون و چه نمایش خانگی نیز حضوری موفق داشته که «خاتون»، «سایه آفتاب»، «مرد هزارچهره»، «فاکتور هشت»، «تاوان»، «سرزمین کهن»، «گذر از رنج‌ها»، «آسمان من»، «مرضیه»، «افرا» و ... ازآن‌جمله‌اند. بااین‌همه، یکی از مؤثرترین فعالیت‌هایش در سال‌هایی که محبوبیت او را نزد مخاطبان جعبه جادو بیش‌ازپیش افزایش داد، حضور به‌عنوان مجری مسابقه جذاب «کودک شو» بود که به‌خوبی توانمندی‌های او در عرصه اجرا نیز نشان داد.
عکس: آرشا عقیقی

 

ارسال دیدگاه شما

هفته‌نامه در یک نگاه
ویژه نامه
بالای صفحه