از بخیه تا ویترین جهانی
دیرزمانیست کە کفش «کلاش» هورامان خود را مزین بە تاریخ این دیار کهن کردە و برازندە ویترین کلانشهرها و جهان گشتە است. موقعیت جغرافیایی سخت و کوهستانی هورامان و دردسترسنبودن امکانات لازم در منطقە و جغرافیای سنگلاخی و نبود دامداری ازیکسو و باغهای پرثمر ازسوییدیگر، مردمان هورامان را با عزمی راسخ در تولید محلی قرار داده کە بیهیچ بهانهای افرادی خودساخته، فعال، هدفمند و مستقل باشند. وجود کوەهای سربهفلککشیده و درەهای صعبالعبور، چنان بر زندگی و باور مردمان این ناحیهە تأثیر گذاشتە کە برای تهیە اکثر مایحتاج زندگی، از حداقل امکانات ناحیه، حداکثر استفاده را میکنند. دیرزمانیست کفش «کلاش» هورامان خود را مزین بە تاریخ این دیار کهن کردە و برازندە ویترین کلانشهرها گشتە است. اهالی این دیار خوشنام برای گذران زندگی از هیچ کار و پیشەای در راە خودساختگی و بینیازی ابایی ندارند و چە بسیارند مردان و زنانیکه با وجود سواد دانشگاهی، دل بە «کلاش» بافی بستەاند و در کارگاههای کوچک و نمور خود، دست بە تولید منطقەای زدەاند. کارگاه و تولیدی کە دیرزمانی گوشەای از خانەای کوچک در روستای «اسپریز» بودە و اکنون خانوادهای بزرگ را تشکیل دادە. «مامەخالی» و «دیدیفرشته» زن و شوهر خونگرم و سختکوشی کە سالیان دراز سوزن بر تن پارچەی پنبهای تنیدند و هزاران راە دشوار و پرپیچوخم را از پارچەای بیجان تا پایافزاری سفید، زیبا و برازندە پسران و مردان دلیر پیمودند. «مامەخالی» پیرمردی کە آلزایمر، لحظههای رنگین زندگی ساده و فریبای روستایی را از حافظه ذهن موزونش، بە مرز سفیدی کشاندە و گاەگاهی، لبخندی بر ناکردههای جوانیاش نقش میبندد و چە زیبا چنگی از کودکیهای ناکردەاش را با دستان چروکیدە و لبان لرزان بر روسری سفید و میخکبند «دیدیفرشته» پر در پر پروانە بە پرواز درمیآورد و نثارش میکند.
سوپای خەم بەو تەور هوجووم ئاوەردەن
قافلهی فامم بە تاراج بەردن
«کلاش»های تولیدی خانواده «مامەخالی» از اصالت خاصی برخوردار است. «کامولود» یکی از پسران «مامەخالی» تحتنظر صنایعدستی مریوان کارگاه کوچکی برپا کرده و بە کسانیکه خواهان آموزش کلاشبافیاند، آموزش میدهد و بعد از اطمینان از آموزش هنرجو، از صنایعدستی مریوان درخواست صدور کارت مهارتآموزی میکند. کلاشبافی در خانواده «مامەخالی» بەصورت موروثی و سینەبەسینە از پدر بە پسر، از مادر بە دختر درجریان بودە و هست. کلاشبافی کاری گروهی و طاقتفرساست کە این خانواده زحمتکش و سختکوش، همە مراحل آنرا در خانواده خود و زیرنظر «مامەخالی» انجام میدادند و بهراستی خرید از این خانواده ارزشمند است. کسانیکه برای این خانواده کار کلاشبافی میکنند بەخوبی میدانند اولین کاریکه از بافندەها درخواست میشود ایناستکه «لطفاً بدون وضو شروع بە بافتن کلاش نکنید!» اولینباری کە این جملە را شنیدم شوکە شدم و با خود گفتم این دیگر چە بهانهایست؟ بە شماها چە ربطی دارد کە وضو دارم یا نە! اما بعدها کمکم فلسفه این جملە برایم روشن شد و چە فلسفه زیبا و بجایی بود. بافتن کلاش آرامش و ظرافت خاصی دارد؛ بهطوریکه اگر با عصبانیت بافتە شود گرەای کە بر جسم «کلاش» زدە میشود گرەای ناهمگون و تصنعی از آب درمیآید و سریع دست دل بافندە را رو میکند. بیشک کلاشبافی از تمیزترین صنایعدستی بەشمار میآید چون هنگام بافتن کلاش حتماً باید دستها را مرتب شست تا کوچکترین لک بر تارهای سفید و اهورایی کلاش جا خوش نکند چون هم از ظرافت کار میکاهد هم برای همیشه در دل بافت ماندگار میشود و بەصورت لکەای بر چهرە کلاش همیشه سفید «بەلەکی» میزند بههمیندلیل هنگام خرید کلاش باید بە مکان تولید و کارگاه بافندە دقت کرد کە پایافزاری زیبا و مناسب تهیە کردە باشیم. زیرە کلاش از سە رنگ سفید، بەپاکی دستودل بافندەاش، آبی، بەآبی بیکران هورامانات، سرخ بەسرخی شریان زندگی و تپش لالەهای واژگون تنیدە بر سینە «دالانی و تەتە»؛ و چە زیبا سپیدی همیشگی «کلاش» بر تارک کفەاش خودنمایی میکند.
از بخیه تا ویترین کلانشهر
اینکە چرا از پارچە برای کفە کلاش استفاده میکنند؟ بە دوستی دیرین انسان و طبیعت برمیگردد. مردمان هورامان برای گذران زندگی مجبورند هرروز پنجه در پنجه طبیعت وحشی و رامنشدنی بیفکنند و مهربانی کفە پارچەای کلاش با طبیعت هورامان، دیرزمانیست بە ثبت جهانی رسیدە و پا بە عرصه وجود نهادە است. کار ساخت کفە «کلاش» شاید نیاز چندانی بە ظرافت زنانە نداشتە باشد ازاینرو زنان را در کار کفە کلاش کمرنگ میبینیم! کفە کلاش از پارچەهای پنبهای و در تا کردنهای پیدرپی و کوبیدنهای مداوم و بهسیخکشیدن و عبوردادن چرم گاوی از دل پارچە و میخکوبی برای استحکام هرچهبیشتر کفش، مرحلهبهمرحله زیرنظر استادکار گذراندە میشود تا بە مرحله برش و شمارەگذاری برسد. دلیل وجود چرم گاو بر استحکام بیشتر و بدبونبودن پا در کلاش است. اولین سوزنکاری بر تن کفە کلاش «پەرگەما» کە از دو کلمە «پەرگ+ما» تشکیل شدە. «پەرگ» بەمعنای بافتە گیوە؛ و «ما» محل رویش، ادامهدادن و زایش است. در زبان کردی «ما» یا «می» بەمعنای مادگیست؛ چیزی یا جانداری کە قدرت زادوولد را دارد. حاشیهە زیرین گیوە کە از موی بز بافتە میشود. از اینمرحله بەبعد، ظریفکاری در کلاشبافی استارت میخورد و مراحل بافت را در عرصهە وجود مینهد. نخی کە برای بافت کلاش مورداستفاده قرار میگیرد در کوردی «فریت» در هورامی «نەی» از آن نام بردە میشود. بافتن کلاش از پنجمرحله «بن پەرگ، لا، ساکار، دەمگهر، شیرازە» تشکیل میشود کە هر مرحله بە بافندە آن مرحله سپردە میشود و هر قسمت نخ مخصوص خود را میطلبد. در کار بافت کلاش، قسمتهای پایانی کلاش «ساکار» و «دەمگهر» از ضخامت نخ کاستە میشود اما برای شیرازە از نخ کلفتتری استفاده میشود. مرحله پایانی کلاشبافی، شیرازە است. بعدازآن، کلاش را با چسب چوب فرم میدهند و قالبگذاری میکنند. دلیل عمدە کە میتوان برای نداشتن لنگە چپ و راست کلاش درنظر گرفت شاید ایناستکه کار و تلاش در هورامانات نیاز بە کشتن وقت ندارد و باید سریع دستبهکار شد. کلاش تنها کفشیست کە از قداستی ویژه برخوردار است بهطوریکه تا «تەسمە» یا «دەوال» آنرا پارە نکنید قابلپوشیدن نیست. «کامولود» میگوید: هیچ ارگانی از مشاغل محلی حمایت چندانی نمیکند و کلاشبافی هم از اینامر مستثنا نیست و کلاش بەعنوان حرفەای کە بتواند در عرصه اجتماعی و صنعتی بەشمار آید پشتیبانی نمیشود. کلاشبافی یکی از هزاران شغلیست کە با وجود جهانیشدن، بەصورت کلان تولید نمیشود. چون زمانی عرضە رونق مییابد کە تقاضایی درکار باشد. او میگوید: باوجودیکه درخواست بافندەها زیاد است اما چون تقاضای بازار کم است، کار تولید تقریباً بەشیوە فصلی درآمدە و کلاشبافی برای مردان کە مسئولیت سنگینتری برعهده دارند جوابگوی زندگی امروز نیست. نبود تقاضا و موقعیت سخت زندگی، نمیتواند از قداست و دیرینگی کلاش بکاهد و هنرمند هورامان را از بافتن منصرف کند؛ ازاینرو باید این جمله زیبا و ارزشمند ماهاتما گاندی که میگوید: «آیا سدی وجود دارد که عشق نتواند از آن عبور کند؟» را با آبطلا نوشت./ایسنا