کاوه آفاق؛ سیمای بدون رتوشِ یک راکر وطنی
مصطفی رفعت
«شال»، «اتاق آبی» و «فلوکستین» عناوینی آشنا برای علاقهمندان موسیقی بهشمار میروند؛ البته اینسالها عناوین دیگری نیز به اینفهرست اضافه شدهاند نظیرِ «شبهای مافیا»، «رخبهرخ»، «رخ دیوانه» و ... همه اینها با نام «کاوه آفاق» گره خورده که آمدنش در عرصه رسمیِ موسیقی و اجرای کنسرتهای موفق و انتشار آلبوم باعث شد تا اتفاقهای خوب و تازهای در موسیقی راک را شاهد باشیم. او که از دل موسیقی زیرزمینی بالا آمده و رفتهرفته خودش را دراینفضا مطرح کرد؛ حالا یکی از هنرمندان با قابلیتهای متنوع است که گاه مخاطبانش را برای تماشای تابلوهایش به گالریها دعوت میکند، گاه به مطالعه ترانههایش در قالبی مکتوب و گاه، به سالنهای تئاتر برای لذتبردن از تواناییِ بازیگریاش. اینروزها او عرصه تازهای را تجربه کرده است: بازیگری سینما و البته با یکی از نامآشنایانِ این حوزه یعنی داریوش مهرجویی که میتواند گام روبهجلوی دیگری را در مسیر حرفهایِ او رقم بزند.
خوانندگی همواره برایم جدی بوده است. از کودکی و خردسالی همیشه درحالاجرای آهنگ، در خانه راه میرفتم و تا امروز هم این روشم ادامه داشته است. خوانندگی شدیداً برایم جدیست ... شنیدن چنین جملاتی از یک چهره موفق عرصه خوانندگی، چیز بعید و تازهای نیست؛ او اما کمی از این علاقه را در فعالیتهای دیگر نیز هزینه کرده است. او که حالا چهرهای مطرح در میان هنرمندان ایران است، میگوید: «شهرت، عالیست. بیشک شهرت، ثروت و قدرت میتوانند لذتبخشترین اتفاقات برای انسانهای معمول روزگار باشند؛ اما من نه ثروتمندم و نه قدرتمند؛ درمورد شهرت هم نظری ندارم. کلاً دراینوادی نیستم که الآن مشهور هستم یا نیستم یا قدرتمندم یا نیستم و ... آنهاییکه مرا از نزدیک میشناسند، قاعدتاً بهتر متوجه حرفهایم میشوند که اساساً اینطور مسائل در ذهنم جایی ندارند». خواننده مطرح سبک راک، به ترسهایش اشاره میکند و میگوید: «ترس از زلزله تهران و همینطور جنگ جهانی همواره با من است». او درپاسخبهاینکه وقتی از همهچیز خسته شود، چه کار میکند؟ با خنده میگوید که خودکشی! و ادامه میدهد: «جدای از شوخی، فعلاً نقاشی و مطالعه، ترفند خودآرامی بنده شده است». آفاق بااشارهبهاینکه خواننده، ترانهسرا، آهنگساز و نوازندهایست که بهشکل جدی نقاشی هم میکشد، میگوید: «هریک از این فعالیتها بهتنهایی برای اِشغال کلی زندگی یک انسان کافیست. بیشتر زندگیام را در 20سالگذشته این پنج عنصر اشغال کرده است؛ درحدیکه اطرافیانم خوب میدانند من سالهاست رنگ خواب شب، استراحت، مسافرت غیرکاری، میهمانی و تفریح را ندیدهام. حتی مسافرتهای خارج از کشوری هم که رفتهام یا میروم تنها برای انجام کارهاست؛ نه استراحت». از او میپرسم که اینروزها بیشتر از هرچیز برای چه دلتنگ است؟ جواب میدهد: «برای 22/23سالگیهایم؛ دوران زیبای زندگیام بود که تلخ تمام شد». او دراینمورد که به کدام اثر از کدام موزیسین حسادت کرده و خواسته که مال او باشد؟ میگوید: «اصولاً افرادی نظیر ماها که درصدی غرور ژنتیکی هم دارند، هیچوقت حسادت یا آرزوی تملک دیگری را داشتن را در شأن خودشان نمیبینند؛ پس کلاً این حس را تجربه نکردم؛ اما همیشه آرزو داشتم در کیفیت آثارم به جایی برسم که از گروههایی نظیر کویین و پینکفلوید آهنگهایی باکیفیتتر و بهروزتر خلق کنم و خوب هنوز به این آرزو نرسیدم و بهدنبالش درتلاشم». او درپاسخبهاینکه سبک کاوه آفاق، چه تفاوتی با راکرهای دیگر دارد؟ میگوید: «وااای که این سؤال لعنتی من را خسته کرده؛ و هربار باید این را پاسخ دهم که سبک موسیقی، اندیشگی، مطالعاتی و زندگی در افرادی نظیرِ من بهگونهایستکه همواره باید اول به دردها و دغدغههای هواداران فکر کنيم و سپس به دردهای خودمان. این سبک زیستی من و مجموعه اعضای گروهم است؛ بنابراین، شغل امثال ما پرداختن به غمها و خواندن از دغدغههای زندگیِ امروزه شهری و هواداران و مردم ایران و جهان است». او ادامه میدهد: «هرچه اکتسابات و دانستههای موسیقیدان در گستره علم و فلسفه موسیقی بیشتر شود، بیشتر بهسمت بیسبکی کشیده میشود. در قرن 21 و در سال 2022 نمیتوان گفت که یک موسیقی تنها پاپ است یا راک یا جَز؛ اگر یک هنرمند به همه سبکها احاطه نداشته باشد، نمیتواند یک موزیک با کیفیت بینالمللی تولید کند. دیگر دوره اینکه بگوییم فلانی باید راک باشد یا باید پاپ باشد و فلان نفر هیپهاپ است یا متال است و ... گذشت. میتوانم بگویم سبک آثار کاوه آفاق، بیسبکی آن است». این خواننده که درزمینه ترانهسرایی هم فعالیت دارد، درباره علاقه به شعر میگوید: «شاعران موردعلاقهام فردوسی و سپس حافظ است. آثارشان را بهشدت مرور میکنم و بسیاری از نوشتهها و کتبی که در موردشان منتشر میشود را هم تا جای ممکن مطالعه میکنم». وقتی از او میپرسیم که استایل، تیپ، ورزش و سبک سلامت زندگی چقدر برایش مهم است؟ جواب میدهد: «این سؤال را از هرکسی بپرسید، پاسخ مثبت میگیرید و بهقول حافظ؛ من نیز هم!» او درپاسخبهاینکه فکر میکنید یکدههبعد شما را با کدام کارتان بهخاطر میآورند؟ میگوید: «یعنی قرار است بمیرم؟! اگر زنده باشم، نمیدانم؛ اما اگر مرده باشم؛ که باتوجهبه مشکلاتی که دارم هیچ هم بعید نیست، بیشتر شال، اتاق آبی، بدرود، عطر تو، همهمه، فلوکستین و دل زمزمه خواهد شد». آفاق میگوید بزرگترین درسی که زندگی به او داد اینبودکه زمان، کم است؛ و کار و وظایف، بسیار و بهقول شاملو؛ انسان، دشواری وظیفه است و میگوید: «درس اینبودکه سعی کنم بیهوده و بیاثر و بینامونشان نمیرم». این موزیسن موفق و محبوب درمورد مفهوم عشق میگوید: «در رأس همه امور زندگیام لااقل عشق حرف اول را میزند؛ از عشق به وطنم و مردم تا خانواده و همسر و فرزندان و تا موسیقی و کار». او درمورد دشواری مسیری که تابهامروز آمده و اینکه آیا اتفاقهای ناگوار، او را ناامید کردهاند؟ میگوید: «نه! من شغلم بهقول خودت که اولینبار گفتی؛ سختکوشی، ناامیدنشدن و جنگیدن است و بهقول رفقای شما؛ گلادیاتورِ راک بودن. عادت به شکستن و دوباره پاشدن دارم. سالهاست با این اتفاقات دستوپنجه نرم میکنم و در آینده منتظر بدترازاینها هم هستم؛ مثل هر هنرمند دیگری». از او میپرسم که آیا کاوه آفاق بدون موسیقی معنا دارد؟ جواب میدهد: «صددرصد! درحالادامه تحصیل هستم. نقاشی میکنم. مدتها در بازیگری تئاتر دوره دیدم و همزمان تحصیلات دانشگاهی ششساله در معماری هم داشتم. فیلمنامه مینویسم و ترجمه میکنم. بههرحال کسی که سالهاست در هر 24ساعت، میانگین درنهایت پنجساعت استراحت کرده و تفریحش و زمان فراغتش درسخواندن باشد، خودبهخود دوست ندارد فقط در یک چیز خلاصه شود». او درباره حلقه دوستانش میگوید: «کلاً ازنظر دوستان بسیارنزدیک، اطراف من خلوت است! ممکن است صدها دوست داشته باشم؛ اما تعداد دوستانی که در بحرانیترین لحظات بدانم که به دادم میرسند و پشتوپناه من هستند، متأسفانه یا خوشبختانه کمتر از انگشتان دو دست است». او درباره نقش شانس در زندگیاش معتقد است: «شاید حدود ۲۰درصدِ موفقیت خود را مدیون شانس باشم! یعنی یكی از پنج پارامتر موفقیت در موسیقی و سینما متأسفانه شانس است و من این ۲۰درصد را كامل همراه خودم داشتهام و همواره بهخاطرش خدا را سپاس گفتهام».