تیتر خبرهای این صفحه

سارا بهرامی در یک نگاه

مازیار وکیلی «سارا بهرامی» می‌توانست یکی از ده‌ها بازیگر جوان سینمای ایران در ابتدای دهه ۹۰ باشد که وارد سینما شدند و بدون‌اینکه درخشش خاصی داشته باشند از سینما فید شدند یا به بازی در نقش‌های فرعی در فیلم‌ها و سریال‌های کمتر ارزشمند بسنده کردند؛ اما حکایت او با بقیه بازیگران هم‌نسلش فرق می‌کرد؛ علاوه‌براینکه بازیگر بسیارخوبی بود، انتخاب‌های هوشمندانه‌ای هم داشت؛ انتخاب‌هایی که باعث ایجاد تعادل در کارنامه بازیگری او شد. «هزارپا» یک کمدی پرفروش بود و «دارکوب» یک ملودرام تلخ اجتماعی. تنها نقطه‌اشتراک این دو فیلم حضور «سارا بهرامی» در آن‌ها بود. او به‌خوبی فهمیده بود یک بازیگر برای بقا و دوام در سینمای ایران احتیاج به کارنامه‌ای متنوع و پربار دارد و دقیقاً به‌همین‌خاطر است که تلاش کرده از تمام ظرفیت‌های سینمای ایران برای ساختن یک کارنامه متفاوت استفاده کند. او با همین هوشمندی توانست هم خودش را در سینمای ایران تثبیت کند، هم سیمرغ بلورین ببرد و هم بدل به انتخاب اول اکثر کارگردانان بزرگ سینمای ایران شود.

«من دیه‌گو مارادونا هستم» بهرام توکلی یکی از عجیب‌ترین فیلم‌های تاریخ سینمای ایران است. یک کمدی سیاه پربازیگر که به نقد مناسبات شبه‌روشنفکران ایرانی می‌پردازد. زندگی و درگیری‌های خانوادگی دو خواهر را روایت می‌کند که یکی ساکن بالای شهر و دیگری ساکن پایین‌شهر است. پیشنهاد مهشید (مهسا علافر) به پسرخاله‌اش بابک (هومن سیدی) برای ازدواج موجب منازعه میان این دو خانواده می‌شود. «من دیه‌گو مارادونا هستم» فیلم شلوغ و سرسام‌آوری‌ست. توکلی باتکیه‌بر این شلوغی فضای متفاوتی می‌سازد که در سینمای ایران یگانه است. بازیگران فیلم هم بیش‌ازاینکه انفرادی در فیلم جلوه کنند همگی همراه هم باید برای ساختن اتمسفر موردنظر فیلم‌ساز تلاش کنند. «بهرامی» دراین‌فیلم ایفاگر نقش رؤیا (خواهر بهرام) است؛ دختر حساس و لوسی که به‌عنوان یکی از طرفین این منازعه درگیر ماجراهای داستان می‌شود. فضای شلوغ و خاص فیلم می‌توانست بازیگری را که ذره‌ای در ایفای نقش خود ناتوان باشد، محو کند؛ اما «بهرامی» به‌قدری توانمند بود که بازی‌اش در چنین فضای پیچیده‌ای هم به‌چشم آمد. درک درست از فضای فیلم در کنار نگاه‌های جذابش (که تبدیل به امضای بازیگری او شده‌اند) نقش رؤیا را از سایر نقش‌های فیلم متمایز کرد و باعث شد در اولین تجربه مهم بازیگری‌اش کاملاً به‌چشم بیاید. «پرده‌نشین» یکی از سریال‌های جذاب تلویزیون ایران بود که می‌کوشید ازمنظر متفاوتی به زندگی روحانیون نگاه کند. این سریال درواقع می‌کوشید با نگاهی متفاوت به تبلیغ سبک زندگی ایرانی-اسلامی بپردازد. داستان زنی به‌نام هدی (ویشکا آسایش) را روایت می‌کند که پس‌ازسال‌ها به ایران برگشته تا اموال همسرش که فوت کرده و آن‌ها را حق طبیعی خود می‌داند، پس بگیرد. دراین‌مسیر با حاج‌آقا شهیدی (فرهاد آئیش) درگیر می‌شود ... «پرده‌نشین» زمان پخش بسیار موردتوجه قرار گرفت و تماشاگران زیادی را پای گیرنده‌های تلویزیونی نشاند. نگاه متفاوت نویسندگان و کارگردان به زندگی روحانیون که تلاش می‌کردند به روزمرگی‌های این طبقه اجتماعی بپردازند از دلایل اصلی استقبال مردم از این سریال بود. «بهرامی» دراین‌سریال نقش مائده را بازی می‌کرد؛ دختری‌که قرار بود با پسر حاج‌آقا شهیدی محمدحسین (حامد کمیلی) ازدواج کند؛ اما بازگشت مادرش هدی که سال‌هاپیش او را رها کرده زندگی او را دستخوش حوادث زیاد می‌کند. «بهرامی» دراین‌سریال حضور مناسب و به‌اندازه‌ای دارد. نقش مائده تفاوت‌های فراوانی با نقش رؤیا «من دیه‌گو مارادونا هستم» دارد. مائده دختری ساده و مهربان است که برای خودش یک زندگی راحت و آرام را تصور می‌کند. او درمواجهه‌با هدی معذب و نگران است و عمده نگرانی او به دلخوری‌اش از مادری برمی‌گردد که او را رها کرده. حضور «بهرامی» دراین‌سریال موجب شد وجوه دیگری از توانایی‌های او مکشوف شود. او سادگی، صمیمیت و حجب‌و‌حیای دختر ایرانی را به‌خوبی نمایش داده است. «ایتالیا ایتالیا» یکی از متفاوت‌ترین فیلم‌های سینمای ایران است؛ فیلمی رمانتیک و عاشقانه که می‌کوشید داستانش را در قالبی متفاوت و باتکیه‌بر المان‌های فانتزی روایت کند. فیلم داستان یک نویسنده و مترجم عاشق ایتالیا به‌نام نادر (حامد کمیلی) را روایت می‌کند که عاشق یک دستیار کارگردان فعال و اکتیو به‌نام برفا (سارا بهرامی) می‌شود و با او ازدواج می‌کند. آن‌ها منتظر تولد اولین فرزند خود هستند که اتفاق تلخی باعث دگرگونی زندگی آن‌ها می‌شود. «ایتالیا ایتالیا» با فضایی سرخوشانه آغاز می‌شود؛ فضایی رمانتیک و عاشقانه که بدیلی در سینمای ایران ندارد. فضای فیلم هر‌چه جلوتر می‌رود، تلخ‌تر می‌شود؛ خصوصاً بعد ازدست‌رفتن بچه‌ای که برفا آن‌را حامله است. «بهرامی» به‌شکل هوشمندانه‌ای نقش را به دو قسمت تقسیم کرده؛ در قسمت اول دختر شاد و سرحالی‌ست که از وجودش عشق متصاعد می‌شود؛ اما بعد از مرگ فرزندش تبدیل به زنی ترش‌رو، اخمو و افسرده می‌شود که از همه‌چیز و همه‌کس بیزار است. او توانسته میان این دو فضا توازن خوبی برقرار کند و نقش برفا را به‌شکلی ایفا کند که هیچ‌کدام از فضاها بر دیگری غلبه نداشته باشد تا یکدستی فیلم به‌هم نخورد. فیلم نشان داد می‌توان برای بازی در هر نقشی به «بهرامی» اعتماد کرد و مطمئن بود که او از پس هر نقشی برمی‌آید. «هزارپا» یک کمدی خالص از جنس کمدی‌های خوش‌ساختی‌ست که زمانی در دهه‌های 70 و 80 تولید می‌شد. داستان جذاب، فضای شاد و مفرح و موقعیت‌های بامزه‌ای که در دل داستان فیلم قرار گرفته‌اند از ویژگی‌های اصلی چنین کمدی‌هایی‌اند. «هزارپا» از این قاعده مستثنا نبود و داستان دزد خرده‌پایی به‌نام رضا (رضا عطاران) را روایت می‌کرد که همراه دوستش منصور (جواد عزتی) به دزدی مشغول است. زمانی‌که رضا متوجه می‌شود دختر صاحب‌کار مادر دوستش (سارا بهرامی) نذر کرده با یک جانباز ازدواج کند، تلاش می‌کند تا خود را جانباز جا بزند تا با سارا ازدواج کند. «هزارپا» فیلم عطاران و عزتی‌ست چراکه حضور این دونفر باعث رقم‌خوردن صحنه‌های خنده‌دار فیلم می‌شود. سارای فیلم به‌عنوان قطب دیگر داستان بیشتر مکمل این زوج برای خلق موقعیت‌های کمدی استفاده شده است. «سارا بهرامی» با بازی دراین‌فیلم نشان داد از پس ایفای نقش‌های کمدی به‌خوبی برمی‌آید و می‌تواند شرایط را برای شوخی‌های خنده‌دار کمدین‌های درجه‌یکی مانند رضا عطاران و جواد عزتی مهیا کند. او دراین‌فیلم نشان داد توانایی این‌را دارد که در برابر بازیگران بزرگی مانند عطاران و عزتی فردیت خودش را حفظ کند و نقش اصلی زن فیلم را به‌شکلی ایفا کند که زیر سایه دو بازیگر مرد اصلی فیلم قرار نگیرد. بازی جذاب او در «هزارپا» نشان داد که او کمدی را می‌شناسد و بلد است در فیلم‌هایی که قرار است از تماشاگر خنده بگیرند، چگونه بازی کند. این فیلم به کارنامه کاری «سارا بهرامی» تنوع خوبی بخشید و باعث شد که او از سایر بازیگران زن سینمای ایران متمایز شود. بهروز شعیبی بعد از ساخت درام تاریخی سنگین «سیانور» به سراغ ساخت «دارکوب» رفت. ملودرامی پر از صحنه‌های تکان‌دهنده که احساسات تماشاگر را در مشت می‌گرفت و اجازه نمی‌داد که او در سالن سینما نفس تازه کند. داستان متفاوت و جذاب فیلم که مضمونی آشنا را در قالبی متفاوت ارائه می‌کرد از جمله ویژگی‌های مثبت فیلم «دارکوب» بود. فیلم داستان مهسا (بهرامی) زن معتادی را روایت می‌کرد که بعدازسال‌ها برای تلکه همسر سابقش روزبه (امین حیایی) نزد او بازمی‌گردد؛ اما با دیدن دختر خردسالش باران که سال‌هاپیش او را رها کرده و حالا نامش به گلی تغییر یافته، احساسات مادرانه‌اش دوباره ظهور می‌کند و می‌کوشد دوباره باران را به‌دست بیاورد. بازی در نقش معتادان مانند شمشیر دولبه عمل می‌کند زیرا ازیک‌طرف می‌تواند با یک اجرای دقیق و پر‌ظرافت جایگاه بازیگری که در نقش معتاد بازی می‌کند را ارتقا دهد. ازطرف‌دیگر اگر بازیگر بازی اغراق‌شده و غیرقابل‌باوری انجام دهد، او را نابود کند. بازی در نقش زنان معتاد چندبرابر سخت‌تر از مردان معتاد است زیرا جامعه ایران کمتر با چنین زنانی مواجه شده و کمتر توانایی پذیرش این زنان را بر روی پرده نقره‌ای دارد. بنابراین کار «بهرامی» برای بازی در نقش مهسا بسیارسخت بود؛ ذره‌ای اغراق می‌توانست نقش را نابود کند و مخاطب را پس بزند؛ اما او با چنان دقت و ظرافتی نقش مهسا را بازی کرد که توانست درنهایت سیمرغ بلورین بهترین بازیگر زن را تصاحب کند و تبدیل به یکی از مهم‌ترین بازیگران زن سینمای ایران شود./ سینماتیکت
عکس: سروش منوچهری

ارسال دیدگاه شما

هفته‌نامه در یک نگاه
ویژه نامه
بالای صفحه