تیتر خبرهای این صفحه

فقر؛ و تله محرومیت در جهان امروز

مهرداد ناظری

این روزها فریادهای متعددی از جهان به‌گوش می‌رسد. یکی از این فریادها را می‌توان فریاد فقر دانست. فقر را در لغت به‌معنای شکسته شدن استخوان‌های ستون فقرات می‌گویند و فقیر را کسی می‌دانند که استخوان‌های ستون فقراتش شکسته باشد. وقتی از فقر یا فقیر شدن یک فرد سخن به میان می‌آوریم؛ یعنی کسی که توانایی ایجاد یا داشتن یک زندگی استاندارد را ندارد. درواقع وقتی‌که دسترسی ما به منابع و امکانات در یک جامعه محدود می‌شود یا امکان مالی و اقتصادی افراد اجازه نمی‌دهد که بتوانند به نیازهای اساسی خود پاسخ دهند آن افراد را می‌توان فقیر دانست. در ادبیات توسعه، فقر را بر دو نوع فقر نسبی (relative poverty) و فقر مطلق (poverty absolute) می‌گویند. فقر مطلق، فقری‌ست که درواقع افراد در پاسخگویی به نیازهای اساسی مثل تغذیه، آب آشامیدنی، مسکن و نیازهای اولیه دچار مشکل و محرومیت هستند؛ اما فقر نسبی یعنی اینکه فرد یا افراد نتوانند باتوجه‌به درآمد خود به استانداردهای موردنظر زندگی خود توجه کنند یا آن کیفیتی که مدنظر دارند را به‌دست بیاورند. درواقع باید بپذیریم که افراد فقیر کسانی هستند که امکان‌های بهتر زیستن را در جامعه به‌مرور از دست می‌دهند. مثلاً وقتی‌که در یک کشور نظام آموزش عالی بیشتر بر‌مبنای شهریه بخش خصوصی مدیریت می‌شود، طبیعتاً عده‌ای زیادی که توانایی پرداخت شهریه دانشگاه‌ها را نداشته باشند، نمی‌توانند در این سیستم وارد و ادامه تحصیل دهند. از طرفی دیگر باید بپذیریم که فقر با مقوله قدرت انتخاب و آزادی افراد مرتبط است. درواقع اگر در یک جامعه مرفه اکثریت افراد این امکان را دارند که بتوانند انتخاب‌های متعدد یا گسترده‌ای داشته باشند، در جامعه فقیر افراد قدرت انتخاب کمتری خواهند داشت؛ اما به‌طورکلی برآورد حوادث و تحولات جهانی نشان می‌دهد که عوامل متعددی جهان را به‌سمت فقیرتر‌شدن پیش برده است؛ به‌طوری‌که سازمان ملل متحد این وعده را می‌دهد که تا سال ۲۰۳۰ بتواند حداقل فقر مطلق را در جهان به‌طورکلی از بین ببرد. اما حوادثی مثل کرونا باعث شد نه‌تنها کنترل و مدیریت فقر در جهان با مشکل و معضلات فراوانی روبه‌رو شود؛ بلکه در عمل ما شاهد آن هستیم که روزبه‌روز بر تعداد افراد و خانوارهایی که توان و امکان استفاده از یک زندگی نرمال را داشته باشند کاسته می‌شود. همه این‌ها مصادیقی‌ست که می‌تواند دنیای ما را به مکانی بدتر برای زیستن تک‌تک افراد مبدل سازد. ازسوی‌دیگر؛ آغاز شدن جنگ اکراین باعث شد تا جهان بار دیگر باتجربه تورم لجام‌گسیخته‌ای روبه‌رو شود و این تورم به‌مرور نه‌تنها در اروپا بلکه در کل قاره‌های جهان به اشکال گوناگون دیده می‌شود. در کشور ما ایران نیز علاوه‌بر تحولات جهانی مسائلی مثل تحریم‌ها و اتخاذ یک سری سیاست‌های ناکارآمد، باعث شده است تا توان اقتصادی بخش اعظمی از جامعه رو به کاهش پیش رود. آمارهای غیررسمی نشان می‌دهد که بالغ‌بر ۳۰‌میلیون‌نفر از مردم ایران بسیاری از قابلیت‌ها و توانایی‌های خود را در طول یک دهه اخیر ازدست‌ داده‌اند. افزایش ناگهانی قیمت کالاهای مختلف باعث شده است تا به‌مرور خانواده‌ها نتوانند به نیازهای اساسی خود پاسخ گویند. ضمن اینکه این معضل یعنی تغییرات شبه ابر تورمی باعث شده است تا نوعی رقابت ناسالم برای حفظ کیفیت و استاندارد زندگی پدید آید. مثلاً اینکه صف‌های طولانی در مقابل صرافی‌ها برای خرید ارز یا خرید سکه و همچنین ثبت‌نام فورانی افراد درراستای خرید خودروهای مختلف ایجاد شود که همه این‌ها باعث ایجاد تقاضای کاذب، گرانی کالاها و تضعیف هر چه بیشتر قشر فرودست شده است. اما باید این را در نظر داشته باشیم که وقتی باران فقر در جامعه‌ای شروع به باریدن می‌کند همه افراد به یکسان خیس نخواهند شد و چه‌بسا افرادی‌که از ثبات شغلی مناسبی برخوردار نیستند دراین‌زمینه آسیب‌پذیرتر نشان خواهند داد. یک استاد دانشگاه که به‌صورت حق‌التدریسی تدریس می‌کند، می‌گوید: «من به‌شکل حق‌التدریس در سه دانشگاه تدریس می‌کنم که متأسفانه در سال‌های اخیر نحوه پرداخت حق‌التدریس‌ها بسیار نامنظم شده است به‌گونه‌ای که هم‌اکنون یک سال و نیم است که این دانشگاه‌ها هیچ پرداختی به ما نداشته‌اند و من مجبور شدم برای گذران زندگی با قرض کردن و بالا آوردن بدهی زندگی خود را بگذرانم». یک معلم که به‌صورت حق‌التدریسی در یک مدرسه غیرانتفاعی کار می‌کند نیز می‌گوید: «میزان دریافت‌های ما بسیار ناچیز است؛ به‌طوری‌که با آن پول هیچ کار اساسی نمی‌توان انجام داد. او می‌گوید که با همه افزایش‌هایی که حقوق‌ها پیدا کرده است درحال‌حاضر میزان دریافتی خالص او پنج‌میلیون‌تومان در ماه است؛ آن‌هم بر‌این‌اساس‌ که قراردادهایی که با او بسته می‌شود شامل حال تابستان نمی‌شود و وقتی‌که مدارس تعطیل می‌شود او حتی این حقوق حداقلی را نخواهد داشت». همه این‌ها نشان می‌دهد که جامعه با شرایط خاصی روبه‌رو است و این شرایط باعث شده است که محرومیت در سطوح مختلف ایجاد و تکثیر شود. از‌طرف‌دیگر؛ تضعیف طبقه متوسط باعث شده تا شکاف‌های اساسی در جامعه پدید آید. درواقع بخش اعظمی از جامعه که روزگاری توان پاسخگویی به نیازهای خود را داشته‌اند هم‌اکنون نمی‌توانند به این نیازها پاسخ مطلوبی بدهند. در اینکه موضوع فقر را چگونه می‌توان تحلیل کرد، نظرات مختلفی وجود دارد. ازنظر مارکس باتوجه‌به‌اینکه انباشت ثروت در جامعه سرمایه‌داری توسط عده قلیلی صورت می‌گیرد این شرایط باعث می‌شود تا همواره قشر عظیمی از مردم دچار فقر شوند. درواقع ارزش اضافی توسط نیروی کار تولید می‌شود؛ اما نتایج آن تولید، در قالب سود سرمایه به سرمایه‌داران می‌رسد. اگر بخواهیم شبکه‌ ایجاد فقر را ازنظر جامعه‌شناسی تحلیل کنیم، شاید بتوان گفت که عوامل متعددی در شکل‌گیری این موضوع دخیل است. در‌این‌خصوص «رابرت چمبرز» باتوجه‌به ابعاد پنج‌گانه فقر مقوله تله محرومیت را مطرح می‌کند و معتقد است: «خوشه‌هایی در کنار هم وجود دارد که باعث ایجاد گسترش فقر می‌شود. او در این خصوص به عواملی شامل خوشه نامساعد فقر، خوشه نامساعد ضعف جسمانی، خوشه نامساعد انزوای خانوار، خوشه نامساعد محرومیت و آسیب‌پذیر و خوشه نامساعد بی‌قدرتی خانوارها اشاره می‌کند». درواقع خوشه نامساعد فقر یعنی زمانی که افراد نمی‌توانند با امکانات خود حداقل‌ها را برای خود فراهم کنند. یعنی داشتن یک سرپناه، غذا، دستشویی و امکاناتی که می‌تواند یک زندگی عادی را برای افراد فراهم کند. از‌طرف‌دیگر؛ وقتی‌که افراد دچار چنین شرایطی می‌شوند در شرایط جسمانی خیلی بدی قرار می‌گیرند. یعنی سوءتغذیه و ابتلا به انواع بیماری‌های انگلی و ضعیف شدن کودکان و نوزادان می‌تواند بخشی از این معضلات به‌حساب آید. در پی آن خوشه نامساعد انزوای خانوار نیز موضوعی است که نمی‌توان آن را نادیده گرفت. وقتی‌که افراد دچار انزوا می‌شوند از آموزش‌های رسمی جامعه جدا می‌شوند؛ یعنی رفتن به دانشگاه و مدرسه برای فرزندان یک خانواده امکان‌پذیر نخواهد بود. همچنین دسترسی به رسانه‌ها و اینترنت می‌تواند موضوع بسیارمهم باشد که با محدودیت جدی روبرو می‌شود. در پی آن نیز ممکن است اتفاقاتی مثل خشک‌سالی و قحطی و گسترش بیماری‌هایی که هم‌اکنون می‌توان از کرونا یاد کرد، ذخیره‌های مادی و غذایی را در این خانواده‌ها به‌شدت تحت‌الشعاع خود قرار می‌دهد ضمن اینکه، عدم وجود قانونی که آن‌ها را حمایت کند یا کمک‌های دولتی همه و همه آن‌ها را در تله‌ای به‌نام محرومیت قرار می‌دهد. این دیدگاه چمبرز به‌خوبی نشان می‌دهد که ما در سال‌های اخیر دچار تله محرومیت در بخش فراگیری از جامعه خود شده‌ایم. اگر در گذشته فقط این مقوله را می‌توانستیم در روستاها جست‌وجو کنیم هم‌اکنون در شهرهای بزرگ مثل تهران، اصفهان، شیراز و مشهد و ... می‌توان این موضوع را شاهد بود. نکته مهم دیگر اینکه وقتی از فقر صحبت می‌کنیم صرفاً به این معنا نیست که افراد پول برای خرید کالاهای موردنظر خود ندارند بلکه فقر می‌تواند در قالب فقر فرهنگی خود را نشان دهد. وقتی‌که انسان‌ها فقیر می‌شوند به‌مرور میزان تزاحم و خشونت در یک جامعه افزایش پیدا می‌کند و افراد کمتر می‌توانند همدیگر را تحمل کنند. وقتی مدارا از یک جامعه‌ای می‌رود یعنی فرهنگ گفت‌وگو در آن جامعه ضعیف می‌شود و وقتی‌که گفت‌وگو از بین برود، این زمینه‌ای‌ست که ما به‌نوعی زندگی مطابق حیوانات وحشی روی می‌آوریم. «محمد یونس»؛ نویسنده کتاب معروفی درزمینه فقر می‌گوید: «مردم فقیر هستند نه به این دلیل که احمق یا تنبل هستند و آن‌ها تمام ‌روز کار می‌کنند و کارهای فیزیکی پیچیده‌ای را انجام می‌دهند. آن‌ها فقیر می‌شوند زیرا مؤسسات مالی در کشورها به آن‌ها کمکی نمی‌کند تا پایگاه‌های خود را تغییر دهند. درواقع شاید از این نظر بپذیریم که عدم توجه دولت‌ها بر زندگی مردم می‌تواند عامل اساسی گسترش فقر به‌حساب آید» یک محقق دراین‌زمینه می‌گوید: «اگر انسان‌ها به‌عنوان پتانسیل‌ها و نه مشکلات و به‌عنوان نقاط قوت نه به‌عنوان نقاط ضعف دیده شوند، آنگاه زمینه‌های شکوفایی آن‌ها فراهم می‌شود؛ اما متأسفانه چون ما به انسان‌ها به‌مثابه یک سرمایه نگاه نمی‌کنیم اکثراً باعث تقلیل نیروهای آن‌ها می‌شویم. درهرحال باید بپذیریم که غلبه‌ی بر فقر موضوع بسیار جدی است که به آن باید توجه شود». نلسون ماندلا می‌گوید: «غلبه بر فقر ژست صدقه دادن نیست. این‌یک عمل عدالت‌خواهانه است. این حمایت از حقوق اساسی انسان، حق کرامت و زندگی شایسته است»؛ بنابراین باید بپذیریم که اگر در دنیا محرومیت وجود دارد این محرومیت ناشی از عدم توجه به ارزش هویتی انسان‌ها و فراموش‌شدن مقوله عدالت در نظام‌های اجتماعی است. به‌هرحال باید بپذیریم که درحال‌حاضر یکی از موانع بزرگ توسعه در جامعه ایران مقوله فقر است و اگر دولت دراین‌زمینه اقدام مناسبی انجام ندهد، در سال‌های آینده ما با نیروی انسانی ضعیف و ناتوانی روبه‌رو خواهیم شد که هرگز امکان رشد و حرکت را برای یک زندگی مطلوب نخواهد داشت.
*جامعه‌شناس و استاد دانشگاه

ارسال دیدگاه شما

هفته‌نامه در یک نگاه
ویژه نامه
بالای صفحه