رولرکاستر عاطفیِ سرمایهگذاری
آیا میدانستید که 90درصد تصمیمات سرمایهگذاری، تحتتأثیر احساسات است؟ و این، در بازارهای صعودی و نزولیِ شدید، تقویت شده و انگیزههای سرمایهگذاران را آزمایش میکند. باتوجهبه «نظریه» چشمانداز (1979)؛ «زیان»، تأثیر عاطفیِ بالاتری نسبت به «سود معادل» دارد؛ یعنی ضررِ احساسیِ ازدستدادن 100هزاردلار، بیشتر از رضایت از بهدستآوردن همانمقدار است! این، بهنوبهخود بر نحوه تنظیم استراتژیهای سرمایهگذاران اثر میگذارد؛ مثلاً برپایه تحقیقات «هاوارد کپیتال منیجر»؛ علیرغم دانش عمومی که وقتی بازارها اُفت میکنند، «زمان طلایی» برای ورودِ سرمایهگذاران است؛ افراد با «عدماطمینان» وارد عمل میشوند. سپس، با رونقِ مجدد بازار، افزایش «خوشبینیِ» سرمایهگذاران اغلب میتواند منجر به تخمین بیشازحد در قله بعدی شود!
احساسات سرمایهگذار و نوسانات بازار سهام
«نظریه چشمانداز» میگوید که سرمایهگذاران، سودوزیان را «متفاوت» ارزیابی میکنند؛ یعنی اگر یک گزینه سرمایهگذاری طبق «سود بالقوه» و دیگری طبق «ضرر احتمالی» به سرمایهگذار ارائه شود، سرمایهگذار بهاحتمالزیاد گزینهای را انتخاب میکند که براساس «سود بالقوه» ارائه شده است.
ماندن در جریان سرمایهگذاری بهواسطه
«نوسانات بازار»، به سرمایهگذاران این امکان را میدهد که از بهترین روزهای بازار، بدون نیاز به تصمیمگیریهای بزرگ برای خرید یا فروش، «سود» ببرند.
«نظریه چشمانداز» بخشی از زیرگروه «اقتصاد رفتاری» بوده و توصیف میکند که چگونه افراد، بین گزینههایی که ریسک در آنها دخیل و احتمال نتایج متفاوت آنها ناشناخته است، یک گزینه را انتخاب میکنند. زمانیکه افراد درپیِ نتایج قطعی بوده و نتایج احتمالی را کماهمیت تلقی میکنند، نمونهای از اثر قطعیت در قالب «نظریه چشمانداز» نشان داده میشود. «نظریه چشمانداز» اولینبار در سال 1979 توسط «آموس تورسکی» و «دانیل کانمن» معرفی شد. آنها بعداً این ایده را در سال 1992 توسعه بیشتر دادند. آنها گفتند؛ «نظریه چشمانداز» در توصیف دقیق نحوه تصمیمگیری افراد دقیقتر از نظریه مطلوبیت موردانتظار است. سرمایهگذاری فرضی را درنظر بگیرید که با دو پیشنهاد برای یک صندوق سرمایهگذاری مشترک مواجه است. مشاور اول، این صندوق را به او پیشنهاد و تأکید میکند که میانگین بازده آن در سهسالگذشته 10درصد بوده است. درهمینحال، مشاور دوم به سرمایهگذار میگوید که این صندوق در دهه گذشته بازدهی بالاتر از میانگین داشته؛ اما در سهسالگذشته بازده آن روبهکاهش بوده است. «نظریه چشمانداز» میگوید که اگرچه هردو مشاور، دقیقاً همان صندوق سرمایهگذاری مشترک را به سرمایهگذار پیشنهاد دادهاند، این سرمایهگذار احتمالاً آنرا از مشاور اول خرید خواهد کرد؛ یعنی بهاحتمال بیشتری ممکن است که صندوق را از مشاوری خریداری کند که نرخ بازده آنرا تنها برحسب سود بیان کرده؛ تا مشاور دوم که صندوق را با بازده بالا و درعینحال «زیانده» توصیف کرده است.