شبهای بیخوابی
در «شبهای بیخوابی»، زنی به زندگی خود و همزمان پسزمینه جامعهاش نگاه میکند. او سعی دارد تا دفترچهای از خاطرات، بازتابها، پرترهها، نامهها، آرزوها و رؤیاها را جمعآوری میکند. این رمان، شامل عناصر اتوبیوگرافیک؛ ازجمله نگاه اجمالی به دوران کودکیِ نویسنده در «کنتاکی»، بازدید از کلوپهای جز برای دیدن «بیلی هالیدی»، چالش با کمونیستهای آمریکایی، شاعران و روشنفکران ادبی «نیویورک» است. «هاردویک» این رمان را به دخترش (هریت) و البته یک نویسنده و روزنامهنگارِ مطرح بهنام «مری مککارتی» تقدیم کرده است. گفته شده که این رمان را پس از طلاق از همسرش (شاعر آمریکایی) آغاز کرد و پس از مرگ او، سوار بر در تاکسی از فرودگاه به آپارتمانش، آنرا به پایان رساند! در معرفیِ آن میخوانیم: همه از خیانت در شِکوهاند؛ علفهای تشنه زرد، از بارانِ بیرحمی که هرروز بینصیبشان میگذارد. همانوقت، خورشیدِ خندانِ توی آسمان بیخیال رو میگرداند سمت پاهای برنزه شناگران و آب را برای شناگرانِ ناسپاس گرم میکند. گاهی به همه آن موجودات بدبختی فکر میکنم که میشناسم. بهنظرم میرسد که در محاصره امثال خودشان، روز را شب میکنند. پنجرهها از پردههایشان بیزارند، نور از سایه بههمبافته خود، دَر از قفلِ خود و تابوت از توده نفرتانگیز و خفقانآور خاکِ رویش؛ اما مگر چهکاری ازشان ساخته است؟ علف با بیاعتنایی شانه بالا میاندازد، پنجرهها رو تُرش میکنند، تلألؤِ نور نیشدار میشود، در بادی به غبغب میاندازد و برای بازشدن محتاج شانهایست تا هلش بدهد، تابوت به خوابِ زمستانی فرومیرود؛ بلند و نهچندان خوشایند ... لورن گراف (نویسنده) درباره این کتاب نوشته است: ارمغان «شبهای بیخوابی» موهبتیست بدیع که همان رمان بیپیرنگ است؛ زیرا بیشتر شبیه قطعهای موسیقیست تا رمان سنتی، با آن ساختار بلند و شکل بیانِ کُند و تدریجیاش در پرداخت مضامین و زندگی آدمها. میتوانید کتاب را از هر بخش باز کنید و بخوانید ... میتوانید رمان را ساعت 3 صبح زمین بگذارید و به رختخواب بروید و یکهفتهبعد بَرش دارید و از جای دیگری شروع به خواندن کنید و همچنان بیان و شیوه توصیف و قدرت شگفتانگیز زبانورزیاش مجذوبتان کند. این کتاب، با ترجمه فرزانه دوستی در 229صفحه و با قیمت 148هزارتومان توسط نشر «بیدگل» منتشر شده است.