کشتارجمعیِ مخالفان با هجمه‌های آنلاین!

در هردوسویِ آتلانتیک، «نفرت» درحال‌افزایش است؛ به‌طوری‌که پلیس در «ایالات‌متحده» و «بریتانیا» رکوردهای 10‌ساله را به‌ثبت رسانده؛ اما چرا؟ برای درک نفرت، ابتدا باید مقدمه آن‌را بفهمیم: تعصب! تعصبات، زمانی شکل می‌گیرند که نگرش و احساس ما نسبت به کسی طبق برداشت ما از گروهی شکل می‌گیرد که فکر می‌کنیم به آن تعلق داریم؛ پس آن‌ها بر چیزی تمرکز می‌کنند که روان‌شناسان «برون‌گروه» و «درون‌گروهِ» (ما) می‌نامند. وقتی تعصبات روی «آن‌ها» متمرکز ‌شود، با کلیشه‌ها و احساسات منفی مرتبط می‌شوند. همه ما به‌دلیل فرهنگ‌های مغرضانه‌ای که در آن‌ها بزرگ‌ شده‌ایم، افرادی متعصبیم؛ حالا درهرزمینه‌ای؛ اما همه ما برای ارتکاب «جنایات ناشی از نفرت»، به خیابان‌ها نمی‌رویم. وقتی فردی به‌دلیل تعلق و تمایل به گروهی (ایدئولوژی یا فرد یا ...) خاص، به دیگری آسیب می‌زند یا اقدام به کشتن می‌کند، از «تعصب» فراتر رفته و به «نفرت» رفته است؛ یک تفاوت کلیدی بین این دو، عامل «فشار/کشیدن» است. در تعصب، «درون‌گروه» کاری می‌کند تا از «برون‌گروه» دوری کند؛ درحالی‌که در نفرت، «درون‌گروه» به جذب سمپات می‌پردازد تا به «درون‌گروه» (آن‌ها) حمله کند. باید توجه کرد که «نفرت» امری متمایز از «تعصب»، «خشم»، «تحقیر» و «انزجار» است. حسِ «نفرت پایدار»، پیوسته از احساساتِ ‌منفیِ افراد تغذیه می‌کند و آن‌هایی‌که آن‌را پیشه خود می‌سازند، اغلب معتقدند که در‌حال‌ارتکاب به یک «هدف اخلاقی» هستند. دراین‌صورت است که اهداف، می‌توانند وسیله را توجیه کنند؛ حتی اگر ابزاری آن شامل نابودی کل گروه‌های قومی یا مذهبی باشد! گزارش روزنامه The Big Issue به‌تاریخِ 4 می 2022 بااین‌مقدمه، اشاره می‌کند: پای «سلسله‌مراتب» درکار است؛ یک رتبه‌بندی با سطوح مختلفی از «تعهد به نفرت»؛ که در رأس آن، «مأموریت مجرمانه» قرار دارد. نفرت‌پراکن‌ها (چه آن‌هاکه تنها تحریک‌کننده دیگران هستند و چه آن‌هاکه رأساً اقدام می‌کنند) تمایل دارند که فعالیت‌های نفرت‌آمیزشان را اخلاقی جلوه داده و خود را موظف به «رسالتی» می‌دانند تا افراد برون‌گروه را نیز تحت‌سلطه خود درآورند. آن‌ها دراین‌راستا، از «خشونت» استفاده می‌کنند که می‌تواند در اشکال مختلف بروز پیدا کند: کلامی یا فیزیکی. «متنفرانِ تلافی‌جو» در جایگاه بعدی قرار می‌گیرند که اگرچه در مواقع ویژه دست به اقدام می‌زنند؛ اما خطرشان کمتر از گروه اول نیست. آن‌ها توسط یک رویدادِ مرتبط یا یک طوفان خبری، تحریک می‌شوند؛ مثلاً جنایاتِ تلافی‌جویانه که درواکنش‌به حملات تروریستی 11 سپتامبر رایج شد و «اف‌بی‌آی» 481 اقدام جناییِ با منشأ نفرت‌ ضداسلامی را ثبت کرد که 58‌درصد از این جنایات، تنها طی دوهفته پس از حمله رخ داد! دسته‌ای از متنفران، از نوعِ «دفاعی» هستند و عاملِ برون‌ریزیِ احساساتشان، «فشار عوامل بیرون» است. درواقع، نگرش آن‌ها نسبت به گروه بیرون‌ازخودشان، در جایی بین «تعصب زیاد» و «نفرت» قرار می‌گیرد و تنها زمانی اقدام می‌کنند که قلمروشان موردتهاجم؛ یا منابعشان درمعرض‌تهدید قرار گرفته است. «هیجان‌خواه‌ها» نیز در جایگاه نهایی قرار می‌گیرند و برخلاف سایر دسته‌ها؛ این‌ها ممکن است نگرش نفرت‌آمیز نسبت به اهداف خود نداشته باشند و درعوض، شاید تنها با انگیزه گروه همسالان خود و تمایل به اینکه عضو یک باند باشند، وارد میدان می‌شوند. به‌عبارتی، «خشونت نفرت‌انگیز» وسیله‌ای برای ارتقای موقعیت آن‌هاست. مهم این‌است‌که همه خشونت‌ورزانِ ‌کلامی (و عملی) و حتی انواعی که در‌این‌دسته‌بندی گنجانده نشده‌اند، عوامل برهم‌زننده امنیت هستند که به افزایشِ «نرخ فروپاشی روابط اجتماعی» در سرتاسر جهان کمک کرده‌اند. «شکاف‌های اجتماعی» به‌دلیل «انقلاب اینترنتی» (و فسادِ آن) توسط اینفلوئنسرهای هدایت‌شده، راست‌های افراطی و مهره‌هایی که از حمایت جریان‌های خاص برخوردار بوده، به‌وجود آمده‌ است؛ مثلاً طیِ همه‌گیری کووید، رسانه‌های اجتماعی، مملو از تئوری‌های توطئه راست افراطی و نفرت از هدف‌قراردادن جوامع شرقی و جنوب‌شرقی آسیا به‌دلیل ایجاد و/یا گسترش این بیماری بودند. فراتر از کمپین‌های سازمان‌دهی‌شده، کاربران روزمره اینترنت، از بسترهای آنلاین برای ارسال پیام‌های نفرت‌آمیز (ناشی از اطلاعات نادرست و فیک‌نیوز) نظیرِ «ویروس چینی» و «کونگ آنفلوآنزا» استفاده می‌کردند؛ نگرش‌های ضدنژادی که ریشه در سیاست‌های کلان دولت‌ها نیز داشت. نگران‌کننده‌تر اینکه طبق تحقیقات؛ پیام‌های تفرقه‌انگیز ازسوی شخصیت‌های عمومی، به‌طور مستقیم با تحریک برخی افراد به «خشونت‌ورزیِ حاکی از نفرت در خیابان» مرتبط است. در ژانویه 2021، جهان شاهد نمونه‌ای بی‌نظیر از این‌ ادعا بود؛ وقتی «ساختمان کنگره ایالات‌متحده» توسط حامیان «ترامپ» که به‌واسطه لفاظی‌های قطبی‌کننده او، از خشم و تنفر «درحال‌انفجار» بودند، تسخیر شد! درنتیجه، 24‌ساعت پس از یورش، «توییتر»، «فیس‌بوک» و «یوتیوب» حساب‌های رئیس‌جمهورِ بازنده انتخابات را درتلاش برای جلوگیری از ناآرامی بیشتر، به‌حالت تعلیق درآوردند. باید گفت که فن‌آوریِ جدید، نفرت را متحول؛ و قدرت آن‌را برای آسیب‌رساندن «تقویت» کرده است. حالا اِبراز نفرت در جامعه متصلِ مدرنِ ما این پتانسیل را دارد که بیش از هر مقطع دیگری در تاریخ، گسترده شود. البته بااستفاده‌از تمام علومی که دراختیار داریم، می‌توانیم ابتکاراتی را برای جلوگیری از انتشار نفرت فراتر از جوامع فردی به کل ملت‌ها، انجام دهیم. ما دلایل را کشف کرده‌ایم؛ اینک فقط به اراده رهبران جهان و فن‌آوری برای اجرای راه‌حل‌ها نیاز داریم.

ارسال دیدگاه شما

هفته‌نامه در یک نگاه
ویژه نامه
بالای صفحه