به‌مناسبت اکران موفق یک فیلم هندی در گیشه جهانی

شاهرخ‌خان؛ ستاره همیشه‌جوان بالیوود!

سروناز بهبهانی

در سال 2005 دولت وقت هندوستان به‌علت خدمات قابل‌توجه وی به سینمای هند، او را مفتخر به‌عنوان «پادماشری» کرد. «شاهرخ‌خان» به‌عبارتی یکی از اثرگذارترین بازیگران سینمای «بالیوود» است. او از شرکای سرمایه‌گذار در تأسیس شرکت فیلم‌سازی «رؤیاهای نامحدود»؛ و هم‌زمان یکی از مدیران شرکت «ردچیلیز اینترنیمنت» است که در عرصه انیمیشن‌سازی‌ فعالیت دارد. همچنین صاحب تیم کریکت «کلکته نایت‌رایدرز» در لیگ دسته‌اول هندوستان است. سال 2007 برای اولین‌بار به‌عنوان مجری در مسابقه «چه‌کسی میلیونر می‌شود؟» ظاهر شد. او همچنین به‌علت دست‌داشتن در تولید بعضی محصولات، نامش را به‌عنوان یک برند تجاری نیز به‌ثبت رسانده و در سال 2011 به‌علت فعالیت‌های اجتماعی در عرصه‌هایی نظیرِ رفع نیاز تحصیلات بچه‌ها و مسائل مربوط به درمان آن‌ها، ازسوی سازمان جهانی «یونسکو» برنده عنوان افتخاری «پیرامید» شد. نشریه «لس‌آنجلس تایمز» سال 2011 او را «بزرگ‌ترین ستاره سینما» خواند و معمولاً نامش در فهرست پرقدرت‌ترین چهره‌های سینمای هند به‌چشم می‌خورد. حتی نشریه «نیوزویک» هم از او به‌عنوان یکی از 50 انسان قدرتمند جهان نام برد. در سال 1991 با «گوری‌خان» (طراح داخلی و تهیه‌کننده سینما) آشنا شد و ازدواج کرد که ماحصل این ازدواج، دو فرزند به‌نام‌های «آریان» و «سوهانا» است. فیلم جدید او به‌نامِ «سرباز»؛ با فروشِ ۶۲.۷‌میلیون‌دلاری در اولین آخر هفته اکرانش، «دومین فیلم پرفروش دنیا» شد. به‌این‌مناسبت، یکی از مصاحبه‌های او را درباره خودش، رؤیاهایش، کارش، خانواده‌اش و ... می‌خوانیم.

«سرباز» یک فیلم اکشن مهیج است که توسط «اتی» کارگردانی و در سال ۲۰۲۳ اکران شده است. این اولین ساخته کارگردان را کمپانی Red Chillies Entertainment (متعلق به شاهرخ‌خان) تهیه کرده و خودِ این ستاره در آن، در نقشی دوگانه (پدر و پسر) حضور دارد که با‌هم متحد می‌شوند تا فساد در جامعه را اصلاح کنند. «نایانتارا»، «ویجی ستوپاتی»، «دیپیکا پادوکونه» و «سانیا مالهوترا» نقش‌های فرعی را عهده‌دار شده‌اند. فروش خیره‌کننده این اثر در گیشه جهانی باعث شد تا دوباره نام سینمای هند از وسعت مرزهایش بیرون بزند و مخاطب بین‌المللی را شوکه کند.

این ستاره که مرزهای شهرتش فراتر از مرزهای «هندوستان» رفته، درباره‌اینکه بهای ستاره‌شدن را چگونه پرداخته، می‌گوید: «یک‌بار با دکترم صحبت می‌کردم و او به من گفت: اینکه مردم شما را دوست دارند، مشکلی اساسی ایجاد می‌کند؛ اینکه حاضرید هرکاری برای رضایت آن‌ها انجام دهید. حتی اگر چیزی برای بخشیدن نداشته باشید، انتظار مردم از شما تغییر نمی‌کند و شما باید حتماً چیزی بدهید. یادم هست هنگام انجام پروژه «تا وقتی زنده هستم» با خبرنگاری روبه‌رو شدم که حالتی غیردوستانه داشت. «کاترینا کایف» داشت انگلیسی صحبت می‌کرد و او یک‌دفعه گفت «نه جانم؛ این یک مصاحبه هندی‌ست!» مصاحبه تمام شد و کلی هم خندیدیم تا اوقات خوشی داشته باشیم. وقتی کار تمام شد، آن خبرنگار در مصاحبه زده بود واقعاً «شاهرخ‌خان» با خودش چه فکر کرده که ما را دوساعت منتظر نگه داشت؟» او دراین‌باره که آیا فکر می‌کند گاهی «قربانی» شده است، نیز توضیح می‌دهد: «نه! حس یک قربانی را ندارم. اصلاً برداشتم این نیست. چیزهایی هست که من همیشه به آن‌ها باور دارم. اوایل، آدمی طبیعی بودم و به‌همین‌علت مردم این ویژگی را در من دوست داشتند. به‌مرور این ویژگی‌ام جایی «جا» ماند. اوایل وقتی در مراسم «فیلم‌فیر» شاد و سرحال ظاهر می‌شدم و شوخی می‌کردم می‌گفتند همه‌چیز عالی‌ست؛ اما حالا اگر این‌کار را بکنم می‌گویند او چش شده است؟! این مسخره‌بازی‌ها چیست؟ شاید هم درست باشد. شاید بعدازآنکه خیلی محبوب می‌شوید، دیگر گفتنِ بعضی حرف‌ها درست نباشد. یک‌بار «جوهی‌ چاولا» به من گفت: شاهرخ؛ حالا وقتش نبود این حرف را بزنی؛ مردم خیلی تو را دوست دارند ... اگرچه این‌مسئله را قبول دارم؛ اما یک‌زمانی برایم پذیرفتنی نبود. غُر نمی‌زنم؛ اما به‌نظرم همه‌چیز تغییر کرده. مشکل دیگرم این‌است‌که وقتی به من می‌گویند باید این‌کار را بکنی، هرگز آن‌را انجام نمی‌دهم. گاهی به خودم می‌گویم پسر زیاد فکر نکن و آنچه باید را انجام بده. به‌همین‌علت سعی کرده‌ام زیاد فکر نکنم». او که سال‌های جوانی را پشت‌سر گذاشته، درپاسخ‌به‌اینکه در 57‌سالگی نگاهش به زندگی چگونه است؟ جواب می‌دهد: «احتمالاً اولین بازیگر مردی باشم که اعتراف می‌کنم موهایم را رنگ می‌کنم! یک‌بار «جوهی‌ چاولا» به من گفت نباید سن خودم را آشکار کنم؛ اما 57‌ساله‌‌بودن را دوست دارم و می‌توانم در سینما حتی نقش یک جوان عاشق‌پیشه را بازی کنم؛ درحالی‌که بازیگر مقابلم نصف سن مرا دارد و من از درودیوار بالا بروم. راستش آن «بحران میان‌سالی» را که بعضی‌ها می‌گویند، حس نمی‌کنم. هنوز خیلی کارها را می‌توانم انجام بدهم. همچنان دلم می‌خواهد بَرنده باشم. سابق‌براین هرروز با پسرم می‌دویدم و از او جلو می‌زدم؛ اما بالاخره روزی می‌رسد که این نبرد را به او خواهم باخت. یک‌روز دوران بازی من نیز بسر می‌رسد؛ اما حالا زود است. دستم همچنان بلندی‌ها را طلب می‌کند و تا 60سالگی خودم را اقلاً در‌‌این‌فرم حفظ خواهم کرد. تمایلم برای زندگی، زیاد است». آیا بچه‌دارشدن برای یک ستاره سینما نشانه ضعف اوست؟ «شاهرخ‌خان» می‌گوید: «زمانی دختر و پسردار شدم که والدینم دیگر درقیدحیات نبودند؛ اما گاه حس می‌کنم دختر و پسرم جای والدینم هستند. درمقایسه‌با آن‌ها رفتار بچگانه‌تری دارم. وقتی نوجوان بودند نیز مانند پدرومادرم رفتار می‌کردند. آن‌ها اصلاً باعث شرم یا نقطه‌ضعف زندگی من نیستند. عشق زیادی به آن‌ها می‌دهم و عشق زیادی هم از آن‌ها می‌گیرم. آن‌قدر به آن‌ها عشق می‌دهم تا بزرگ شوند و خودشان بگویند که نیازی به توجه من ندارند. همه ما درونی بسیارعمیق داریم و باید این عمق را با احساسات، لبریز کنیم. من سعی کردم به بچه‌هایم هرچیزی می‌خواهند بدهم و احتمالاً دیگر زمانی می‌رسد که دیگر خواسته خاصی نداشته باشند. یک‌بار خواستم آریان را به فرودگاه ببرم، خانمی که پشت کانتر بود گفت جنابِ خان! اگر این‌مقدار را واریز کنید، پسرتان بیشتر از امکانات بهره خواهد برد. از محافظم خواستم کارت اعتباری‌ام را بیاورد. دلم نمی‌خواست پسرم آن‌طورکه مادرش می‌خواهد مسافرت کند؛ اما آریان قاطعانه گفت نه؛ همین‌طوری عالی‌ست!» پس آیا به‌عنوان یک پدر، رابطه‌اش با بچه‌ها خیلی نزدیک است؟ او می‌گوید: «به‌نظرم نسبت‌به‌من در سال‌هایی که هم‌سن آن‌ها بودم، آدم‌های بهتری هستند. پسرم شخصیتی تحت‌کنترل دارد. جَو خانه ما طوری بوده که اجازه نداده آن‌ها خود را موجوداتی استثنایی بدانند؛ چون پدرشان یک ستاره است. آن‌ها هرگز قدرت خاص مرا ندیده‌اند. گاهی مرا غمگین و گاهی عصبانی دیده‌اند. بهترین چیز درباره بچه‌های من این‌است‌که حس شوخ‌طبعیِ خوبی دارند. شاید چون روزهایِ بد مرا دیده‌اند، سعی کرده‌اند مدیریتشان بر خودشان بیشتر باشد. من هرگز آن‌ها را نصیحت نکرده‌ام؛ اما با آن‌ها مشورت می‌کنم. گاهی که عصبانی هستم و درباره مشکلم با «آریان» صحبت می‌کنم، به من می‌گوید: «بابا عصبانی نباش! لازم نیست بابت هرآنچه اتفاق می‌افتد خود را درگیر کنی. بگذار که بگذرد!» وقتی به «سوهانا» می‌گویم که احساس غم دارم، او می‌گوید:‌ «می‌توانی با من حرف بزنی! اما من نمی‌دانم چطور باید با تو حرف بزنم؛ چون تو از من بزرگ‌تری. فقط می‌توانم به حرف‌هایت گوش دهم و بغلت کنم». خانواده‌ام تنها افرادی هستند که لغزش و نگرانی مرا می‌بینند. تنها کسانی‌‌که با آن‌ها کاملاً صادق، شاد و بی‌خجالت روبه‌رو می‌شوم. آن‌ها به‌شکل خوبی مراقبم هستند»؛ پس آیا درحالی‌که گفته می‌شود، بهترین پدر دنیاست، پدر پُرمشکلی هم هست؟ خودش توضیح می‌دهد که یک‌بار وقتی از دکتر می‌آمدم، دیدم بیرون مطب صدهانفر ایستاده‌اند. به همدیگر فشار می‌دادند تا مرا ببینند و من کمی ترسیدم؛ اما چهره‌ام همچنان یک «سوپراستار بدون غم‌و‌درد» را حفظ کرده بود. دلم می‌خواست چهره‌ام را توی دستانم پنهان کنم و همان‌جا بنشینم. با بچه‌ها به‌شکلی‌که فکر می‌کنم درست است، رفتار می‌کنم؛ اما کسی نباید چهره متأسف و بی‌قدرتم را ببیند. راستش من پدر آرامی هستم و سرشان داد نمی‌زنم. به آن‌ها نمی‌گویم این‌راه درست است و این‌راه غلط. این آن‌ها هستند که راه درست را تشخیص می‌دهند. پدرم هم مانند من بود. او موفق‌ترین بازنده جهان بود و من به او افتخار می‌کنم. پدرم مردی خوش‌اخلاق و خوش‌چهره بود؛ اما بسیار شکننده و احساساتی. قدِ بسیار بلندی داشت با موهای قهوه‌ای و چشمان خاکستری؛ بسته‌بندی مناسبِ کلیشه‌ای برای یک مرد! هروقت وارد جایی می‌شد همه به او توجه می‌کردند. اگرچه پُرهیبت بود؛ اما در کلامش از احساسِ زیادی استفاده می‌کرد. او با مادرم مهربان و لطیف حرف می‌زد. وقتی هنوز کاملاً بزرگ نشده بودم، پدرم مُرد. راستش کودکی‌هایم را با بچه‌هایم زندگی کرده‌ام. این هنرپیشه درباره نسل جدید معتقد است: «در زمانه دوگانه‌ای بسر می‌بریم و نسل جوان نسبت‌به‌قبل آزادی بیشتری دارند. بعضی‌چیزها البته مانند مصرف سیگار و ... نشانه آزادی نیست و اصلاً خوب نیست. کاش ارزش‌های خانوادگی ما بیشتر حفظ شود و جوان‌ها با احترام بیشتری از آزادی بیشتری که دارند، استفاده کنند». درپایان اینکه آیا از نقدهایی که درباره‌اش نوشته می‌شود، دلگیر است؟ تأکید می‌کند: «از خبرنگارانی که درباره‌ام حرف‌های نامناسب می‌نویسند و گفته‌هایم را در مصاحبه‌ها تغییر می‌دهند، خوشم نمی‌آید. هرگز نمی‌توانید احساسات واقعی مرا به سطح مبتذلی بکشانید. خواندن یکسری چیزها آزاردهنده است؛ و البته من نیز نمی‌توانم این فضای مسموم را بهبود بخشم». در معرفی او باید بگوییم: «شاهرخ‌خان» در 2 نوامبر 1965 متولد شد. او که در رسانه‌ها به‌عنوان SRK شناخته شده؛ القاب دیگری نظیرِ «پادشاه بالیوود»، «کینگ‌خان»، «سلطان رومنس» و ... را نیز یدک می‌کشد. او تابه‌حال در بیش از 110 فیلم سینمایی ایفای نقش کرده که طیفی گسترده از ژانرهای مختلف؛ از درام‌های رمانتیک تا تریلرهای اکشن در آن‌ها وجود دارد. او تاکنون جوایز متعدد؛ ازجمله 14بار کسب عنوان و دریافت «فیلم‌فیر» را از دل بیش از 30‌بار نامزدی‌های مختلف دراین‌‌رویداد به‌دست آورده و به‌نوعی در کسب جایزه بهترین بازیگر مرد نقش اول در «فیلم‌فیر»، رکورددارِ تاریخ سینمای هند بوده و دراین‌زمینه تنها «دیلیپ‌کمار» همپای اوست. او پرونده بلندبالایی در باب کارهای عام‌المنفعه و حرکت‌های اجتماعی بشردوستانه دارد. در مصاحبه‌ای با «گاردین» عنوان کرد علاقه‌ای به بوق‌و‌کرنا‌کردن کارهای خیریه‌اش ندارد؛ چون برخلاف باورهای مذهبی‌اش است. بعدها در مصاحبه دیگری درباره ایدئولوژی‌اش در‌مورد خیریه عنوان کرد: «دوست ندارم درباره آن صحبت کنم. خیلی‌ها به‌خصوص دوستانم به من می‌گویند که باید حین خیریه از خودم عکس بیندازم و ... اما به‌این‌مسئله باور ندارم. اگر واقعا به کار خیر اعتقاد دارم، باید آن‌را در خفا انجام دهم؛ نه‌اینکه از پرسونای خودم به‌عنوان یک بازیگر استفاده کنم». جدا از حرکت‌های معمول و روتین در برنامه‌های خیریه به‌خصوص در‌زمینه ایدز و بیماران خاص،‌ «شاهرخ‌خان» چهره پشت‌پرده نگهداری از کودکان نیازمند و بیماران «بیمارستان ناناواتی» (در بمبئی) است که آن‌را وقف مادرش کرده. همچنین در حوادث ویژه‌ای که برای مردم مملکتش در بلایای طبیعی پیش می‌آید، به‌شدت فعال است.

ارسال دیدگاه شما

هفته‌نامه در یک نگاه
ویژه نامه
بالای صفحه