سخن روز

این داوری‌های مسئولیت آور

سروناز بهبهانی

در طول روز بارها این جمله‌ها را می‌شنویم و بر زبان می‌آوریم: "من می‌دانم"، "مطمئن هستم"، "خودم دیده‌ام! فلانی؟" و... جالب‌تر آنکه این جملات در مورد طیف گسترده‌ای از مسائل روزمره تکرار می‌شود. گویا در درون همه‌ی ما یک دادگاه شبانه‌روزی به‌صورت فعال در جریان است که از قاضی گرفته تا عریضه‌نویس دم در آن، خود ما هستیم و عجیب است که بدون هیچ چشم‌داشت و حقوق و مزایایی به فعالیت شبانه‌روزی خود ادامه می‌دهیم! با شنیدن هر اسم کمی آشنایی، خواه در عرصه‌های سیاسی و اجتماعی یا فرهنگی و هنر و... نه‌تنها حول موضوع مطرح‌شده بلکه در باب کلیت وجودی آن فرد، چنان سریع و بی‌درنگ، حکم صادر می‌کنیم که حتی خودمان هم باورمان می‌شود آنچه گفته‌ایم، حقیقت محض است و در‌حالی‌که در مذمت اختلاس‌های کلان، دلالی‌ها، تضییع حق بیت‌المال، دزدی‌ها و ناراستی‌هایی که هرروز می‌بینیم و می‌شنویم، گلایه کرده و داد سخن سرمی‌دهیم، فراموش می‌کنیم که ما هم در طول روز بارها و بارها دزد آبروی افرادی بوده‌ایم که نه در سرنوشت ما نقش حیاتی دارند و نه نتیجه‌ی اختلاس‌شان، زندگی ما را دچار بحران کرده‌است. از ظاهر دیگران گرفته تا مسائل خانوادگی و اعتقادات‌شان را قضاوت می‌کنیم و شب که معمولا پریشان سربربالین می‌گذاریم، باورمان نمی‌شود که حجم انرژی‌های حاصل از گفته‌ها و شنیده‌های غیرضروری‌مان در طول روز، خواب راحت را از ما دریغ کرده ‌است. قضاوت یا پیش داوری نیز جزو آن دسته از موارد ریشه‌داری‌ست که گویا به فرهنگ ما چسبیده و آن‌قدر به آن عادت کرده‌ایم که به‌راحتی وجودش را انکار می‌کنیم؛ چراکه به‌شکل عادتی درونی درآمده که گاه غیرارادی در رفتار ما نمود یافته‌است. هرچند درمورد قضاوت باید به مفهموم اساسی آن نیز توجه داشت و اینکه مقصود ما از قضاوت آن‌دسته از پیش‌داوری‌هایی‌ست که اخلاقی محسوب نمی‌شود و براساس اظهارنظرهای شخصی، احساسی و هیجانی و برپایه‌ی اطلاعات ناقص و اغلب مغرضانه صورت می‌گیرد. چه بسا قضاوت‌های اخلاقی نیز وجود دارد که برای مثال، پیش‌بینی‌های علمی ازجمله زلزله و مسائل روان‌درمانی و... را دربرمی‌گیرد. متاسفانه آنچه این‌روزها در بین ما همه‌گیر شده‌است، قضاوت‌هایی‌ست که مبتنی‌بر موارد غیراخلاقی‌ست و در بسیاری از موارد در نتیجه‌ی ضعف‌های درونی افراد و بغض‌های فروخورده‌ای‌ست که به بدترین شکل، مجال ظهور پیدا می‌کنند و ما را نسبت به شخصی یا رویدادی، محق و در مرتبه‌ی بالاتری از آگاهی هرچند از نوع کاذب آن قرار می‌دهد. در بسیاری دیگر از موارد نیز به‌شکل عادت و سرگرمی بروز می‌کند که از بد حادثه این‌روزها به‌واسطه‌ی گسترش شبکه‌های اجتماعی کار افراد را راحت‌تر هم کرده‌است و نتیجه‌ی این قضاوت‌ها را به‌صورت آنلاین به سمع‌و‌نظر فرد مورد نظر از همه‌جا بی‌خبر و دیگر کاربران عزیزی می‌رساند که خود در تمام زمینه‌ها کارشناس هستند. هرچند این مورد تنها شامل حال مردم عادی نمی‌شود؛ بلکه همان هنرمندان، سیاسیون و چهره‌های مشهور نیز به نوبه‌ی خود در گسترش این فرهنگ نقش پررنگی ایفا می‌کنند. به‌طورکلی اگر رفتار اخلاقی را رفتاری در نظر بگیریم که به دیگران و خود ضرر نرسانده و سود دیگران را نیز دربرداشته‌باشد، جامعه‌ای که میزان پایبندی مردم آن به اخلاق، درونی باشد و نه‌تنها در حرف و به اجبار قانون و... می‌تواند خوشبخت‌تر باشد و در جهت پالایش خود از رفتار غیراخلاقی تلاش کند؛ اما مادامی‌که نیاز به تغییر را احساس نکنیم و برای پاره‌کردن زنجیرهای نامرئی از فکر و اندیشه‌ی خود، قدمی برنداریم؛ کماکان همان افرادی می‌مانیم که در مقام مصلحان کاذب اجتماعی و همه‌چیزدان‌هایی نابلد، به استفاده‌ی بی‌رویه و بی‌تعهد از کلمات به‌شکل اعتیادگونه‌ای ادامه می‌دهیم؛ افرادی که همیشه حرف‌زدن را به فکرکردن ترجیح می‌دهند و درصورت اثبات و مواجه با حقیقت، پشیمانی‌ها‌ی‌شان تنها تا قضاوت بعدی دوام می‌آورد.

ارسال دیدگاه شما

هفته‌نامه در یک نگاه
ویژه نامه
بالای صفحه