«بامداد خمار»؛ و فمینیسم ساختگی

انتشار نخستین قسمت «بامداد خمار» اگر با حاشیه‌های جدی مثل «سووشون» مواجه نبود اما بدون جنجال هم سپری نشد. این دومین اثر نرگس آبیار در شبکه نمایش خانگی است که حالا هم‌زمان با «سووشون» از پلتفرمی دیگر در ‌حال‌عرضه است. بیلبوردهای سریال این‌روزها در نقاط مختلف شهر دیده می‌شود و نبود نام کارگردان و تهیه‌کننده اثر در تبلیغات محیطی به یک چالش تبدیل شده است. رمان «بامداد خمار» که در‌پی پخش سریال اقتباسی آن باردیگر در کانون توجه قرار گرفته، فراتر از یک اثر سرگرم‌کننده، به‌مثابه یک متن و تولید فرهنگی و نهاد در خدمت فکری برای بازگشت به کهن‌الگوهاست. «روزگاری فکر می‌کردم که هنوز یک دعای پدرم مستجاب نشده. اینکه دعا کرد عبرت دیگران بشوم. امشب فهمیدم که اشتباه کرده‌ام. من عبرت دیگران شدم سودابه، عبرت تو شدم که عزیز دلم هستی. شبیه خودم هستی». این آخرین سطرهای «بامداد خمار» خلاصه تمام آن‌چیزی است که نویسنده اثر می‌خواست بگوید و ترکیبی از همان چیزهایی است که فکر می‌کند بایستی چنان قرص و محکم از آن حفاظت کند تا نسل آینده هم مایه عبرت نشود؛ اما سؤال اینجاست که آیا دنیایی که نویسنده ترسیم می‌کند، همان‌گونه باید بماند؟ رمان «بامداد خمار» اثر فتانه حاج سیدجوادی که در پی ورود سریال اقتباسی آن به ویترین شبکه نمایش خانگی باردیگر در کانون توجه قرار گرفته، فراتر از یک اثر ادبی صرفاً سرگرم‌کننده، به‌مثابه یک متن و تولید فرهنگی و نهاد در خدمت اندیشه‌ای نه روبه‌جلو بلکه برای بازگشت به کهن‌الگوها قرار گرفته است. این رمان، علی‌رغم داشتن ویژگی‌های زنانه‌نویسی و تمرکز بر مسائل و روحیات زنانه، در لایه‌های زیرین خود به بازسازی و تقویت نظام مردسالارانه باستانی می‌پردازد؛ روندی‌که در تضاد عمیق با تعالیم اصیل اسلامی و دغدغه‌های روشنفکری حتی روشنفکری مدرن درمورد جایگاه واقعی زن قرار دارد. بررسی تاریخی نشان می‌دهد که در دوران ایران باستان و میان اعراب جاهلی، نظام مردسالاری حاکم بود و نسبت به حقوق اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی زن بی‌توجهی می‌شد. زن مقام اجتماعی والایی نداشت و شخصیت حقوقی او نادیده گرفته می‌شد و حق انتخاب شوهر از وی سلب شده بود؛ درواقع، زن به‌عنوان موجودی درجه ۲ تحت قیمومیت رئیس خانواده قرار داشت. با ظهور اسلام، این نگرش منسوخ شد. اسلام برای نخستین‌بار در تاریخ بشر، زن را از شخصیت انسانی کامل و استقلال اقتصادی برخوردار ساخت و حقوق حقه فردی و اجتماعی او را به‌رسمیت شناخت. پیامبر (ص) با تدابیر آسمانی و وحیانی خود، جایگاه زن را به اوج رساند و باتأکیدبراینکه ملاک برتری انسان‌ها ارزش‌های الهی و انسانی است، زن را چون مرد دارای حقوق کامل انسانی معرفی کرد. اسلام بارها تأکید کرده که مردسالاری امری مذموم است و ملاک برتری انسان‌ها را ارزش‌های الهی و انسانی است. ازنظر اسلام، تمام عرصه‌های فعالیت اجتماعی، ازجمله فعالیت اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، علمی، درس‌خواندن و درس گفتن و مجاهدت، میان زن و مرد دارای اجازه مشترک و همسان است. بااین‌حال، فرهنگ غالب در جوامع ایرانی و عربی، به‌دلیل تمایل دیرینه به مردسالاری یا پدرسالاری، سعی کرد تاجای‌ممکن جایگاه واقعی زن در معارف اسلامی را نادیده گرفته و با برخی سو برداشت‌ها از مسائل دینی، به آن میل باستانی، رنگ دینی بزند؛ امری‌که تماماً با روح فرهنگ اسلامی متفاوت بود. اینجاست که تلاش روشنفکران اصیل برای تفکیک میان اسلام اصیل و آداب‌ورسوم مسلمانان و نفی مردسالاری که نسبتی با تعالیم دینی نداشت، برجسته می‌شود. رمان «بامداد خمار» داستان محبوبه، دختری از طبقه مرفه را روایت می‌کند که برخلاف خواست پدر خانواده، با رحیم نجار ازدواج می‌کند و پس از رنج بسیار و طلاق، به خانه بازمی‌گردد و از آن عشق به‌جز نفرت چیزی برجای نمانده است. طلاق می‌گیرد و با پسرعمویش منصور که سال‌هاپیش خواستگار او بود و حال همسر و فرزندانی دارد، ازدواج می‌کند و همسر سوم او می‌شود. پس‌ازازدواج اندک‌اندک عاشق منصور می‌شود. هرچه معالجه می‌کند، باردار نمی‌شود و نتیجه خودسری‌هایش را، حال در بی‌فرزندی و همسر سوم بودن مردی می‌بیند که مرد رؤیاهایش است و می‌انگارد که خودکرده را تدبیری نیست و نتیجه حرف‌نشنوی از والدین چیزی جز سیاه‌بختی نخواهد بود و سرنوشت خود را به‌عنوان «درس عبرت» برای برادرزاده‌اش تعریف می‌کند. تحلیل این روایت نشان می‌دهد که رمان در سه مرحله به بازسازی و تقویت اندیشه مردسالارانه می‌پردازد. رمان در عمق خود این پیام را القا می‌کند که نتیجه مطالبه حقوق اولیه خود در انتخاب همسر و شریک زندگی شکست و سرخوردگی است. محبوبه پس از تباهی عمر، به‌این‌نتیجه می‌رسد که مردسالاری که در خانواده او و اطراف جریان داشت می‌توانست راه نجات او از بدبختی‌هایش باشد و آرزو می‌کند که کاش پدر، عمو و پسرعمویش با زور و سلطه جلوی او را می‌گرفتند و به‌کلی او را از داشتن حق انتخاب محروم می‌کردند. این نتیجه‌گیری، به‌نوعی وجود مردسالاری را توجیه می‌کند و همان بازسازی «دیدی بهت گفتم» هایی است که زنان پیشرو و سازنده درطول تاریخی اجتماعی ایران سعی وافری داشتند که آن‌را به حاشیه برانند. دراین‌رمان، برتری مردانه حتی در رفتار رحیم نجار و محبوبه دیده می‌شود؛ مرد خود را برای هرکاری محق می‌داند، چون مرد است و زن نیز می‌پذیرد که باید با او بسازد و سربه‌راه باشد. این تصویر با الگوی زنان پیشرو چه در جهان روشنفکری و چه اندیشمندان و متفکران زن مسلمان به‌کلی متضاد است. حتی مردان روشنفکر و متفکر پیشرو ایرانی نیز با این تصویر به مقابله برخاسته‌اند. علی شریعتی، بحران حوزه جنسیت را معلول دوگانه زن سنتی و زن مدرن می‌دانست. او دوران زن سنتی را تمام‌شده می‌دانست و زن مدرن را نیز نقد می‌کرد که درراستای مطامع نظام سرمایه‌داری، مهیای پذیرش مصرف شدن بدن زنانه شده است. او راهکار را در فراروی از دوگانه زن سنتی و زن مدرن می‌دانست و الگوی زن مسلمان را زنی خودساز، نامتکی به بیرون و غیرمقلد معرفی می‌کرد که تجربه‌کردن و ایفای نقش اجتماعی را بر خود حرام نمی‌کند. مهر

ارسال دیدگاه شما

هفته‌نامه در یک نگاه
ویژه نامه
بالای صفحه