تأثیر تکالیف طولانی بر خستگی ذهن

یک درمانگر اختلالات یادگیری باتأکیدبر تأثیر حجم و مدت‌زمان تکالیف بر روند یادگیری دانش‌آموزان می‌گوید: تکالیف کوتاه‌تر ولی منظم و هدفمند، تأثیر قابل‌توجهی در تثبیت مفاهیم در ذهن دانش‌آموزان دارد و یادگیری عمیق‌تر را به‌دنبال دارد. نجمه محودی‌نیا در ایسنا نوشت: پریسا خسروتاش بااشاره‌به تأثیر میزان تکالیف بر روند یادگیری دانش‌آموزان، گفت: ظرفیت ذهن دانش‌آموزان در بازه‌های زمانی مشخص، متفاوت است و معمولاً مغز دانش‌آموزان دبستانی در بازه ۳۵ تا ۴۵ دقیقه و دانش‌آموزان دوره متوسطه تا حدود یک‌ساعت‌ونیم، عملکرد بهتری دارد؛ اما پس‌ازاین مدت، توانایی مغز به‌شدت کاهش می‌یابد و خستگی شناختی موجب افت انگیزه و تمرکز می‌شود. این‌موضوع باعث می‌شود دانش‌آموزان به‌جای یادگیری مفید، دچار دل‌زدگی شوند و تمایل داشته باشند از فضای تکالیف فاصله بگیرند. وی ادامه داد: تکالیف طولانی، به‌ویژه وقتی بدون‌توجه به ظرفیت شناختی دانش‌آموز طراحی شوند، نه‌تنها فشار روانی را افزایش می‌دهند بلکه باعث خستگی ذهنی، افت انگیزه و کاهش تمرکز می‌شوند. این‌مسئله به‌خصوص برای دانش‌آموزان دبستانی که توان شناختی محدودتری دارند، بیشتر آسیب‌زا است. به‌گفته وی؛ هدف اصلی آموزش باید یادگیری عمیق و قابل‌انتقال به موقعیت‌های واقعی زندگی باشد اما حجم بالای تکالیف و طولانی‌بودن، مانع تحقق هدف می‌شود و دانش‌آموزان توانایی انتقال دانش را به موقعیت‌های جدید از دست می‌دهند. وی بابیان‌اینکه رویکردهای آموزشی در سطح جهان در سال‌های اخیر بازنگری شده و بیشتر بر کیفیت، هدفمندی و سازمان‌دهی تکالیف تأکید می‌شود تا صرفاً ساعت‌های صرف‌شده برای انجام آن‌ها، گفت: این تغییر رویکرد به‌دنبال ایجاد رشد علمی مستمر، پایدار و اثرگذار در دانش‌آموزان است، چراکه تکالیف طولانی و حجم زیاد اطلاعات در یک بازه زمانی نامناسب، می‌تواند موجب دل‌زدگی و مقاومت دانش‌آموزان نسبت به انجام تکالیف در آینده شود؛ پدیده‌ای که باید در برنامه‌ریزی آموزشی به‌دقت مدنظر قرار گیرد. البته این درمانگر اختلالات یادگیری معتقد است که تکالیف طولانی می‌توانند اثربخشی قابل‌توجهی داشته باشند، مشروط‌برآنکه ویژگی‌ خاص و مناسبی در طراحی آن‌ها لحاظ شود؛ تکالیف پروژه‌محور که دانش‌آموز را درگیر پژوهش، تحقیق و اجرای عملی یک مسئله می‌کند، به‌مراتب بهتر از تکالیف نوشتاری صرف هستند. بنابر اظهارات وی؛ دراین‌نوع تکالیف، دانش‌آموز نه‌تنها خستگی شناختی را تجربه نمی‌کند بلکه یادگیری عمیق و انتقال دانش به موقعیت‌های جدید نیز رخ می‌دهد؛ وقتی تکلیف به‌صورت پروژه‌ای تعریف می‌شود، زمان انجام آن آزادتر است و دانش‌آموز می‌تواند به‌جای محدودیت‌های زمانی کوتاه و غیرمنطقی، برنامه‌ریزی شخصی برای انجام آن داشته باشد. خسروتاش از دیگر ویژگی‌های مؤثر در تکالیف طولانی را توجه به فعالیت‌های خلاقانه و تعامل دانش‌آموز با خانواده یا دوستان مطرح کرد و گفت: وقتی دانش‌آموز فرصتی برای ایده‌پردازی و نوآوری داشته باشد یا بتواند در انجام تکلیف با دیگران همکاری کند، این‌نوع تکالیف تبدیل به تجربه‌ای مثبت و اثرگذار می‌شود. وی همچنین تأکید کرد که تکالیف طولانی باید با زندگی واقعی دانش‌آموز مرتبط بوده و مطابق با علایق و انگیزه‌های او طراحی شوند. وقتی دانش‌آموز درگیر موضوعی شود که به آن علاقه دارد و آن تکلیف با دنیای واقعی او همبستگی داشته باشد، انگیزه‌اش برای انجام آن افزایش می‌یابد و یادگیری عمیق‌تر و پایدارتر خواهد بود. خسروتاش درادامه بااستنادبه پژوهش‌های علمی که نشان می‌دهند پروژه‌های کاربردی و فعالیت‌های خلاقانه نه‌تنها اضطراب دانش‌آموزان را کاهش می‌دهند، بلکه موجب یادگیری عمیق و ماندگار می‌شوند، یادآور شد: توانایی دانش‌آموز در تنظیم زمان‌بندی، مسیر انجام کار و مرتبط‌کردن تکلیف با علایق او، موجب می‌شود تکلیف طولانی به تجربه‌ای سازنده و مثبت تبدیل شود. لذا، تکالیف طولانی اگر به‌درستی طراحی شوند، فراتر از حفظ مطالب سطحی خواهند بود و دانش‌آموز را به یادگیری عمیق، کاربردی و قابل‌انتقال به موقعیت‌های جدید سوق می‌دهند. خسروتاش در بخش دیگری از سخنان خود، تأکید کرد: مشکل اصلی در تکالیف طولانی زمانی خود را نشان می‌دهد که این تکالیف به‌شیوه‌ای سنتی، یکنواخت و فاقد نوآوری تدوین می‌شوند؛ نوشتن صفحات طولانی ریاضی یا پاسخگویی به سؤالات کتاب در مدت‌زمان طولانی، معمولاً با زندگی واقعی دانش‌آموزان پیوندی ندارد، خلاقانه نیست و انگیزه و علایق آنان را نادیده می‌گیرد. خسروتاش تأکید کرد که این‌نوع تکالیف باعث یادگیری سطحی، خستگی شناختی و کاهش انگیزه می‌شوند و درچنین‌شرایطی، دانش‌آموز ممکن است احساس بی‌کفایتی و ناکافی‌بودن کند و حتی عزت‌نفسش درزمینهٔ تحصیل آسیب ببیند. این‌موضوع می‌تواند هیجان تحصیلی او را به هیجانی منفی تبدیل کند و نگرش او نسبت به تحصیل و توانایی‌هایش را تضعیف کند. وی بااشاره‌به تأثیرات شناختی و هیجانی منفی این‌نوع تکالیف توضیح داد: ازمنظر علوم شناختی، مغز انسان ظرفیت محدودی برای پردازش اطلاعات در یک بازه زمانی دارد. حافظه کاری‌که مسئول نگهداری و پردازش اطلاعات کوتاه‌مدت است، در کودکان خردسال محدودتر است و حجم زیاد تکالیف باعث اشباع این حافظه می‌شود. درنتیجه، مغز نمی‌تواند اطلاعات جدید را به‌طور مؤثر رمزگذاری، نگهداری و تثبیت کند. خسروتاش ادامه می‌دهد: با افزایش حجم تکالیف، عملکرد شبکه‌های عصبی مرتبط با تمرکز، حل مسئله و توجه عمیق کاهش می‌یابد و یادگیری به مسیر نادرستی می‌رود، گویی فرسودگی یادگیری رخ می‌دهد. وی بااشاره‌به پیامدهای اجتماعی و هیجانی، تصریح کرد: تکالیف طولانی فشار روانی مداومی روی دانش‌آموز ایجاد می‌کنند که ممکن است به اضطراب تحصیلی، اضطراب امتحان، بی‌علاقگی، خستگی مزمن و حتی کناره‌گیری از فرایند یادگیری منجر شود. این حس منفی ممکن است از یک درس به سایر دروس نیز منتقل شود و فضای کلی یادگیری را منفی کند. بااین‌حال، خسروتاش یادآور شد که تکالیف طولانی الزاماً همیشه نامناسب نیستند .

ارسال دیدگاه شما

هفته‌نامه در یک نگاه
ویژه نامه
بالای صفحه