سخن روز
مدیریت زلزله؛ فرصت دوباره زندگی
ناصر بزرگمهر
سالهاست که در آغاز هر یادداشتی مینویسم: «بهنام او که هرچه بخواهد، همان میشود»؛ در صحنه و برنامههای رادیو و تلویزیون هم باهمینجمله آغاز میکردم. گاهی بعضیها دراین ٣٠،٤٠سال از من پرسیدهاند که اگر چنین است، پس بقیه اهداف زندگی چه میشود؟ کنار جوی نشستن و گذر عمر دیدن حافظ کم است؟ اگر او هرچه بخواهد ، همان میشود؛ پس جایگاه و نقش انسان دراینمیان چگونه تعریف میشود؟ بهنظر میرسد که پاسخ اینگونه سؤالات در برابر اعتقاد امثال حقیر به توانایی خدایی که میشناسیم و همین نزدیکیها خانه دارد، فراتر از این سؤالوجوابهای روشن و متکی بر آگاهی عمومیست. سعی و تلاش فردی و جمعی انسان هم در دایره دانایی و توانایی خداوندی که نظم و گزینش خلقت را در جهان هستی طراحی کرده و مهرههای آنرا بهگونهای شایسته نشانده است، دیده میشود. جهان، بزرگتر و پیچیدهتر از آن چیزی است که در عقل نسبی انسان قابل طرح درحد کلام و اندیشه باشد. روابط گسترده مخلوق و خالق، متکیبر حسیست که در هنگامه نیاز بر انسان و حیوان کوچک و ضعیف مستولی میشود. بدون شک، در عقیده و ایمان کسانی که باور دارند که هیچ برگی بیاذن او نمیافتد و هیچ تغییری بدون دلیل روی نمیدهد، نقش انسان در تکامل آنچه او میخواهد جایگاهی بلندمرتبه داشته و مدیریت انسانی برپایه اندیشه و سعی و تلاش فردی درجهت حرکت جمعی طراحی و اجرا میشود. انسان و حیوان و گیاه و آب و باد و خاک و آتش و ستارگان و فضای لایتناهی و کرات ناشناخته و شناخته، نمایندگان خالقی هستند که تکههای پازل هستی را برای زیباترین تصویر عالم که فقط در رویای من و شما میتواند دیده شود، شکل داده است. انسان، نماینده خداوند بر یکی از کرات هستیست؛ نماینده او بر زمین است. بخشیاز خرد و دانایی خالق است. قرار نیست مخلوقی که بخشیاز خالق است، دست بر روی دست بگذارد و کنار جوی آب، گذر عمر ببیند. انسان باید نقش خود را درقالب خدایی بازی کند و به سازندگی و زندگی بهتر در همین عمر کوتاه ایمان داشته باشد و تلاش کند. «زلزله تهران» یک فرصت تاریخی برای مردم سرزمینی بود که سالهاست با شعار، تعریفهای گوناگونی از ایمان و معرفت و رفتارهای خود بیان میکردند. زلزله میتوانست یک دگرگونی ویرانگر باشد؛ اما رویندادن آن میتواند هشدار مهربانی خالقی باشد که هنوز هوای ملت ما را دارد زلزله تهران، یک اتفاق تلخ است که اگر روی دهد، مظلومیت مردم در برابر مدیریت ناکارآمد مسئولین دولتی بهوضوح نشان داده خواهد شد و اگر رخ ندهد که اینبار رخ نداد، میتواند آغاز یک درس مدیریتی باشد؛ اگر چشم و گوشها بخواهند. زلزله ۲۹ آذرماه ۹۶ را درس تغییر نگاه فردی و مدیریتی کنیم. کانون اینزلزله، مشکیندشت استان البرز بود. زلزله علاوهبر تهران، در قم، قزوین، گیلان و اراک نیز احساس شد. حدود ۲۰میلیوننفر دراین محدوده جغرافیایی زندگی میکنند؛ یعنی یکچهارم جمعیت ایران، لرزیدن زمین را حس کرد و تجربه وضعیت مردم سرپل ذهاب و بوئینزهرا و رودبار و بم و کرمان را مردم تهران و البرز هم حس کردند. عکسالعمل طبیعی مردمیکه هرگز آموزش حوادث طبیعی را ندیدهاند همین کارهایی بود که انجام شد، ریختن از خانه به خیابان، هجوم به پمپبنزینها، رفتن بهسمت کرج یعنی مرکز حادثه بهجای دورشدن، ایجاد ترافیک گسترده، ناکارآمدی همه دستگاههای اجرایی از راهنمایی و رانندگی تا گاز و آب و برق، سرگردانی مدیریت حوادث، موضعگیریهای غلط مسئولین و رسانه ملی، بینظمی عمومی و دهها مورد دیگر که دراین مانور طبیعی خداوند درحوزه مدیریت فراگیر شهر بزرگ تهران و کرج دیده شد. این مانور طبیعی نشان داد که علاوهبر ناشیبودن همه سازمانهای درگیر با چنینموضوعی، مردم هم از کمترین فرهنگ همبستگی در مواقع ضروری و حوادث طبیعی برخوردارند. رعایتنکردن اصول اخلاقی و توجه به منافع فردی همچنان حرف اول را در حرکت جمعی جامعه ما میزند. درچنینشرایطی بهنظر میرسد؛ اول از هرچیز، یاد بگیریم با حوادث طبیعی چگونه برخورد کنیم. سازمانهای مسئول وظیفه دارند سریعا نسبتبه آموزش همگانی مردم اقدام کنند و رسانهها خصوصا صدا و سیما دراینحوزه، فعال حاضر شود. دوم، جهان پیرامون را زیباتر ببینیم. آنروز میتوانست روز تلخی باشد؛ میتوانست مردم تهران صبح را در شهری چشمباز کنند که شب آن، یلدای سیاهپوشی باشد با غم و درد بسیاری از مردان و زنان و بچههاییکه فقط صدای گریه و شیون آنها بهگوش میرسید. خداوند مهربانی کرد. فقط هشدار بود. امروز باز باهم هستیم. فرصتیست که خطاهای دیروز را اصلاح کنیم، انسان باشیم، مهربان باشیم، قدر یکدیگر را بدانیم، از فرصتهای محدود زندگی بیشتر و بهتر استفاده کنیم. از همه کسانیکه صبح با همه نگرانیهای خود به سر کارشان آمدند، قدردان باشیم. از نانوا و بقال و میوهفروش و کارمندهای بانک و رفتگران شهر سپاسگزار باشیم. از اورژانس و آتشنشانی و نیروی انتظامی و پرستاران و نهادهای خدمترسان که شب وقوع زلزله هم سر کار ماندند، سپاسگزار باشیم. از همه آن همسایگانی که فقط به خودشان فکر نکردند و به دیگران هم کمک کردند، سپاسگزار باشیم. بهیاد همه کسانی باشیم که آنها هم نگران ما بودند، پیام دادند و دلشان برای ما تپید. یادمان باشد که با مدیریت درست، حتی زلزله را میتوان مغلوب کرد. با مدیریت درست، زندگی «زیباتر» خواهد شد.