علی پروین؛ «سلطان» تاریخساز ارتش سرخ
علی پروین در روز سوم مهر 1325 در تهران، محله بازار، کوچه غریبان بهدنیا آمد. او پنجمین فرزند یک خانواده پرجمعیت دهنفره است. علاقه پروین به فوتبال از همان سالهای کودکی شکل گرفت. در همان سالها خانوادهاش به محله دولاب (خیابان عارف) نقلمکان کردند. این جابهجایی در افزایش علاقه او به فوتبال تأثیر بسزایی داشت؛ زیرا محله دولاب بهخاطر داشتن زمینهای خاکی فراوان مثل زمین نادر، زمین منبع، زمین عارف و ... موردتوجه علاقهمندان به فوتبال بود. وی در مهرماه 1332 وارد دبستان شد و از مدرسه توحید، تحصیل را آغاز کرد ولی علاقه شدید او به فوتبال مانع پیشرفت او درزمینه درسی شد. پروین فوتبال را بهطورجدی از دوازدهسالگی و از زمین عارف واقع در خیابان 17 شهریور و محلات شیوا و غیاثی آغاز کرد. اولین تیمی که او بهعضویت آن درآمد تیم عارف بود که باهمت و تلاش جعفر بیگی تأسیس شده بود. پروین در جوانی به تیم البرز که درواقع تیم دسته دوم باشگاه کیان بود پیوست. وی دوسال در باشگاه کیان عضویت داشت. پروین دراینزمان به تیم ملی فوتبال جوانان ایران دعوت شد و این تیم را در مسابقات 1966 فیلیپین همراهی کرد و تا مرحله نهایی صعود کردند ولی تیم به مقام قهرمانی دست نیافت. پروین درایندوره بازیها پنج گل به تیمهای ژاپن و سریلانکا زد. پس از تشکیل باشگاه پیکان در سال 1346، پروین به این تیم پیوست. وی در سال 1347 مرد شماره یک تیمش بود و در سال 48 علیرغم پیوستن بازیکنان بزرگی مثل همایون بهزادی که از پرسپولیس به پیکان آمده بودند بازهم بهترین بازیکن تیم بود و موفق شد با پیراهن پیکان به مقام قهرمانی برسد. علی پروین مانند هر فوتبالیستی مسیرهای ترقی را طی کرد و از «کیان» به تیم ملی رسید. در این تیم زیرنظر «منصور امیر آصفی» کار میکرد که به تیم ملی دعوت شد. در سال 46 زمانیکه بازی حساسی با تیم «شهربانی» داشت، توسط «رایکوف» به تیم ملی جوانان دعوت شد. آنزمان ناصر حجازی و ناصر عبداللهی هم از همبازیان او بودند. زمانی بود که تیم «کریستال پالاس» انگلیس خواهان علی پروین بود و مبلغ پیشنهادی آنزمان برای شماره 7 ایران، 500هزاردلار بود. پدرش موافقت خود را اعلام کرد که علی پروین به انگلیس برود، اما مادر گفت: «تو هنوز بچهای، آنجا دیوانه میشوی، نمیتوانی دوام بیاوری ... در غربت روحیهات بههم میریزد و...» این شد که او از رفتن به انگلیس منصرف شد. در 24سالگی توسط محمد بیاتی به تیم ملی دعوت شد و در سال ۱۳۴۹ و در رقابتهای جام عمران منطقهای در مقابل تیم ملی فوتبال پاکستان در نیمه دوم بهجای علی جباری به میدان آمد و یکی از هفت گل ایران را نیز بهثمر رساند. او در دیدار دوم ایران برابر ترکیه نیز بهجای مهدی مناجاتی وارد زمین شد. وی دوازده روزبعد برای اولینبار با پیراهن پرسپولیس به میدان آمد و این تیم را در مصاف با عقاب یاری داد. در روز سوم مهرماه در دیدار دوستانه با استقلال (۳-۲) یکی از دو گل تیمش را زد و بههمراه تیم پرسپولیس قهرمان تهران شد و به مسابقات لیگ منطقهای راه یافت که بازیهای خود را در کرمان پیگیری کرد. در سال ۵۳، تیم پرسپولیس نایبقهرمان دومیندوره جام تختجمشید شد. ترکیب اصلی پرسپولیس در اینسال عبارت بود از: مودت، کاشانی، اللهوردی، معینی، وطنخواه، سلیمانی، علی پروین، ادیبی، ایرانپاک، کلانی و حاج رحیمیپور در اردیبهشتماه در دیدار دوستانه پرسپولیس و آبردین که با برتری دو بر صفر پرسپولیس به پایان رسید، یک گل بهثمر رساند. این روند ادامه یافت تااینکه پروین بهعنوان سرمربی سرخها بر روی نیمکت اینتیم نشست. او در سال ۶۸ همزمان سرمربی باشگاه پرسپولیس و تیم ملی ایران را برعهده گرفت و یکسالبعد ابتدا تیم پرسپولیس و سپس تیم ملی قهرمان آسیا شدند. پروین نخستینبار ۱۰ آذر ۶۸ مقابل یمن جنوبی روی نیمکت نشست. در اواخر سال ۶۸ او صد بازیکن از تهران و شهرستانها به اردوهای مقطعی تیم ملی دعوت کرد و چند بازی تمرینی درمقابل باشگاههای لهستان و شوروی برگزار شد. علی پروین که از پرافتخارترین مربیان پرسپولیس بهشمار میرود؛ از سال ۱۳۶۸ تا ۱۳۷۲ نیز بهمدت چهارسال، هدایت تیم ملی را برعهده داشت و در سال ۱۹۹۰ همراه با تیم ملی، قهرمانی بازیهای آسیایی پکن را بهدست آورد. علی پروین درواقع یکی از پرافتخارترین و بهترین مربی تیم ملی و پرسپولیس و بازیکن سابق فوتبال است که بعد از بازیهای درخشان و موفق در باشگاههای کیان و پیکان، نزدیک به هجدهسال بهعنوان بازیکن در تیم پرسپولیس بازی کرد و او به یکی از ستارههای تاریخی سرخپوش تهران تبدیل شد. همچنین وی بعد از فرشاد پیوس، بهترین گلزن برای باشگاه پرسپولیس انتخاب شد. پروین به «سلطان» ایران معروف است. هر افتخاری که از ذهن شما بگذرد، او به آن دست یافته است؛ البته تواناییهای علی پروین فقط به همین افتخارات ورزشی ختم نمیشود؛ بلکه وی صاحب خصوصیاتی بوده و هست که او را از دیگران متمایز میکند. در چشم او خیرهشدن و دروغگفتن محال است؛ چون با لبخند میگوید: «بیخیال».