درنگی بر زیست شاعرانه خیام

ما دو خیام داریم! یکی «خیام تاریخی» و دیگری خیامی که به‌قول استاد حسین معصومی همدانی «محصول ذوق ملت شریف ایران» است! فکر نمی‌کنم در دنیا، هیچ شاعری وجود داشته باشد که حتی یک رباعی را نتوان صددرصد از او دانست و به‌قول‌معروف بر سرِ صحت آن قَسَم خورد و درمقابل، این‌همه در ایران و دنیا معروف بوده باشد.

سید قاسم یاحسینی: بی‌شک مشهورترین شاعر کلاسیک ادب فارسی در تمام دنیا خیام نیشابوری است، اما همین خیام، رباعیاتش چنان درطول‌تاریخ ادب فارسی مورد تحریف، دگردیسی، جعل و قلب قرار گرفته که ۲۰ رباعی که روی بنای یادبودش در نیشابور آمده نیز کار و طراحی استاد معمار هوشنگ سیحون (۱۳۹۳-۱۲۹۹ ش) که در فروردین‌ماه ۱۳۴۲ تحویل داده شد، نه‌تنها اصیل نیست؛ بلکه می‌توان مدعی شد که تقریباً همگی جعلی و تحریف‌شده و برساخته همان ذوق زیباپسند «ملت شریف ایران» است! ما با یک چنین شاعر استثنایی و عجیبی سروکار داریم. فکر کنم عجیب‌ترین و معماخیزترین شاعر تمام تاریخ کلاسیک ادبیات فارسی دری، حکیم عمر خیام نیشابوری باشد! تقریباً هیچ‌چیز از زندگی خصوصی و شعری او مشخص و روشن نیست. همه‌چیز تاریک یا شناور است. حتی برخی، مثلاً استاد میرسیدمحمد محیط طباطبایی (۱۳۷۱-۱۲۸۰ ش.) مدعی شده‌اند که ما در تاریخ اندیشه و ادبیات خودمان، دو خیام داشته‌ایم: یکی خیام و دیگری خیامی! یکی شاعر و دیگری فیلسوف، ریاضیدان و منجم! (البته این رأی چندان محکم نیست و امروزه تقریباً ازسوی عموم خیام‌پژوهان ایرانی مردود دانسته شده است). نه درباب تاریخ تولد و وفات خیام اجماعی وجود دارد و نه حتی درباب تعداد رباعیات و ازآن‌مهم‌تر، صحت و اصالت آن‌ها. وضع چنان‌است‌که حتی با اطمینان صددرصد، نمی‌توان یک رباعی را ریخته قلم خیام دانست. مورد جالب‌توجه‌تر، تطور و تحول صوری و محتوایی رباعیاتی است که به او نسبت می‌دهند! جامعه کتاب‌خوان و اهل ذوق و هنر امروز ایران و به‌خصوص عامه مردم طبقه متوسط، خیام نیشابوری را با خوانش‌های هنرمندانی چون احمد شاملو (۱۳۷۹-۱۳۰۴ ش)، محمدرضا شجریان (۱۳۹۹-۱۳۱۹ ش.)، شهرام ناظری (۱۳۲۸ ش) و ... می‌شناسند؛ اما عجیب آن‌که اکثرقریب‌به‌اتفاق اشعاری که این بزرگان اهل هنر از خیام خوانده‌اند یا سروده خیام نیست یا شکل اولیه آن رباعی‌ها، طور دیگری بوده است! (بماند که منتقدان بر خوانش شاملو، ایرادها گرفته‌اند!) بسیاری از فارسی‌زبانان ایرانی، افغانی و تاجیکی صدای شاملو یادشان بوده و هست که با صدای نازنینش به‌نقل‌از خیام می‌خواند:
آن قصر که جمشید در او جام گرفت
آهو بچه کرد و روبَه آرام گرفت
بهرام که گور گرفتی همه عُمر
دیدی که چگونه گور بهرام گرفت؟
اما محقق و خیام‌پژوهی چون استاد سید علی میرافضلی، به تحقیق و به‌طور مستند نشان داده که اولاً این رباعی فقط در یک منبع قدیمی به‌نام خیام ضبط شده و ثانیاً شکل اولیه و تحول نیافته آن نیز چنین بوده است:
آن قصر که بهرام در او جام گرفت
آهو بچه کرد و گور آرام گرفت
تا جای گرفته است بهرام به گور
دیر است که گور جایِ بهرام گرفت!
تازه این اول داستان است! او به‌طور مستند نشان داده که همین تک رباعی که شاید سروده خیام در قرن ششم هجری بوده باشد، درطول سه‌قرن دچار تحول و تطور شده و شاعر یا شاعران و کاتبان هر قرنی، ویرایش خاص خودشان را از آن به‌دست داده‌اند:
سده ششم: تا جای گرفته است بهرام به گور / دیری است که گور جای بهرام گرفت.
سده هفتم: بهرام همی کور گرفتی یک چند / اکنون بنگر که گور بهرام گرفت!
سده هشتم: بهرام که او گور گرفتی همه سال / این نادره بین که گور بهرام گرفت!
سده نهم: بهرام که گور می‌گرفتی همه عُمر / دیدی که چگونه گور بهرام گرفت. (رباعیات خیام و خیامانه‌های پارسی، ص ۲۳۸). این‌هم پاسخی تحقیقی به پرسش صادق هدایت (۱۳۳۰-۱۲۸۱ ش.) در کتاب «ترانه‌های خیام» که پرسیده بود:
اگر خیام این ترانه‌های زیبا و سحرانگیز را نسروده، پس سروده چه‌کسی بوده است؟! حال خود قیاس کنید که در فاصله قرن ششم هجری که در اوایل آن خیام از دنیا رفته تا قرن نهم و حتی پس‌ازآن، اشعار او دچار چه تحریفات، تغییرات، تحولات و ویرایش‌های متعدد و گاه شگفت‌آوری شده است؟! بماند که صدها رباعی را نیز به‌نام خیام جعل کرده‌اند؛ کتاب «طربخانه» که حاصل گردآوری رشیدی تبریزی در قرن نهم هجری است، شاهد صادق این رشد قارچ‌گونه رباعیات منسوب به خیام در فاصله سه‌قرن است! وضع چنان‌است‌که می‌توان مدعی شد، کمتر رباعی مشهوری که امروزه ایرانیان از خیام در حافظه دارند و زمزمه می‌کنند، ازآن‌خود خیام است! با وام‌گرفتن از علی دشتی و تحقیقات استاد میرافضلی می‌توان گفت که پدیده «خیام» ی که ما امروزه می‌شناسیم، می‌پسندیم و رباعیاتی از او را در حافظه داریم، محصول مشترک کارخانه‌ای است که دست‌کم سه‌قرن، از ششم تا نهم هجری مشغول تولید، سَخته و سُفته کردن و پرداختن این ترانه‌ها بوده است. دراین‌پروژه سه‌قرنی، لاجرم ده‌ها شاعر، کاتب، خوش‌نویس، جُنگ‌نگار و مجموعه‌نویس در جای‌جای ایران بزرگ فرهنگی، از هِرات و نیشابور گرفته تا شیراز و اصفهان و بغداد در این «ساخت و پردازش» نقش و سهم داشته‌اند. ازاین‌روی، برخی از محققان خیام‌پژوه مدعی هستند که اساساً «رباعی» صاحب ندارد و کار ذوق جمعی ایرانیان است! افزون‌براین در فاصله سه‌قرن، شمار ترانه‌های خیام از بیست تا سی عدد به هزاران رباعی رسید و صدها رباعی نیز بین چندین شاعر، مُشاع است و هر تذکره‌نویسی آن‌را به شاعری منسوب کرده است! حال در این بلبشوی عجیب‌وغریب، چه محقق و خیام‌شناسی زَهره می‌کند دَم از «اشعار واقعی و اصیل خیام» بزند! از زمان والنتین ژوکوفسکی (۱۹۱۸-۱۸۵۸ م) که در سال ۱۸۹۷ م مقاله‌ای باعنوان «عمر خیام و رباعیات سرگردان» در یک یادنامه به‌زبان روسی درباب خیام و اشعار «سرگردان» منسوب به او نوشت تا امروز صدها، بلکه هزاران مقاله، تحقیق و کتاب درباره زندگی، کارهای علمی (ریاضی و فلسفه) و اشعار خیام به‌زبان‌های مختلف نوشته و منتشر شده؛ اما باوجوداین، هنوز بر سر هیچ‌چیز خیام، محققان و خیام‌پژوهشان به رأی واحد و متقنی نرسیده‌اند! حتی معلوم نیست که باید این شاعر ایرانی اهل نیشابور را «خیامی» نامید یا «خیام!» برخی از محققان، مثل میرافضلی تاریخ تولد خیامی / خیام را ۴۳۹ هجری قمری و وفاتش را حوالی ۵۲۶ ذکر کرده‌اند؛ اما هیچ اجماعی درباب همین دو تاریخ تولد و مرگ نیز وجود ندارد. مثلاً معصومی‌همدانی و دکتر حسین انصاری با این تاریخ موافق نیستند و خود تاریخ‌های دیگری برای تولد و مرگ خیام آورده‌اند. حتی انصاری مدعی شده که خیام نیشابوری حدود صدسال زیسته است! (ما برای برخی محاسبات تاریخی، قول مختار استاد میرافضلی را مبنا و ملاک مرگ خیام می‌گیریم). تا دو، سه‌دهه‌پیش پنداشته می‌شد که خیام در زمان حیاتش، هیچ به شاعری شناخته نمی‌شده است. حتی نظامی عروضی سمرقندی، مؤلف کتاب مشهور «چهار مقاله» که در قرن ششم هجری می‌زیست و حوالی سال ۵۰۶ ق در شهر بلخ دیداری با خیام داشت و به‌هرروی خیام را از نزدیک دیده بود، در کتاب خودش که درحدود سال‌های ۵۲۲ - ۵۲۱ ق، یعنی در اواخر عمر خیام نگاشته، جایگاه خیام را نه در فصل شاعران که در بخش منجمان جای داده و هیچ از شعر و شاعری خیام نامی نبرده است. آیا نظامی عروضی سمرقندی اطلاعی از اشعار خیام نداشته یا شأن و مرتبه او را اجل از شاعری می‌دانسته است؟ تا همین اواخر میان خیام‌پژوهان عموماً چنین معروف و مطرح بود که تا «صدسال بعد از مرگ خیام» هیچ‌فردی به شاعری این حکیم خراسانی اشاره نکرده است! اما در سایه تحقیقات چنددهه‌اخیر، باطل بودن این رأی واضح و مبرهن شده است. من هنوزهم در برخی مقالات و کتاب‌ها که نام نمی‌برم، می‌بینم که مؤلفان آن‌ها رأی به چنین موضوعی داده‌اند! طبق تحقیقات موجود، ازجمله تحقیقات ولادیمیر مینورسکی (۱۹۶۶ - ۱۸۸۷ م) و علامه محمد قزوینی (۱۳۲۸-۱۲۵۶ ش) ظاهراً نخستین کتابی که به شاعری خیام صراحتاً اشاره کرده  است. ایبنا

ارسال دیدگاه شما

هفته‌نامه در یک نگاه
ویژه نامه
بالای صفحه